فرهاد و شیرین
وحشی بافقی
نسخه متنی -صفحه : 146/ 131
نمايش فراداده
در بيان وصل و هجران نكويان و رفتن شيرين به تماشاى بيستون
-
چو شرح حال خود را كوهكن گفت
وصال اينجا سخن را بس نموده ست ز صابر بشنو آن پاسخ كه او داد
ز صابر بشنو آن پاسخ كه او داد
-
ندانى پاسخش چون زان دهن گفت
نقاب از چهره ى جان بس نموده ست كه بس كام از لبش زان گفتگو داد
كه بس كام از لبش زان گفتگو داد