فرهاد و شیرین

وحشی بافقی

نسخه متنی -صفحه : 146/ 41
نمايش فراداده

گفتار در رفتار خادمان شيرين به طلب نزهتگاه دلنشين و پيدا نمودن دشت بيستون و خبردادن شيرين را

  • كدامين دل كدامين خاطر شاد مرا گفتند خوش جاييست دلكش بلى اطراف كوه و دامن دشت چو دامان ماند زير كوه اندوه چه خرسندى در آن مرغ غم انجام دگر گفتند جاى مي گساريست بلى مي خوش بود در دشت و كهسار بود بر بلبل گل آتشين داغ بود بر بلبل گل آتشين داغ
  • كه آيد از گل و از گلشنم ياد هوا خوش، دست خوش، كهسار او خوش بود خوش گر به ذوق خود توان گشت چه فرق از طرف دشت و دامن كوه كه باغ و راغ بايد ديدش از دام كه دشتى پر ز گلهاى بهاريست ولى گر يار باشد ليك كو يار كش افتد در قفس نظاره ى باغ كش افتد در قفس نظاره ى باغ