بوستان سعدی

مصلح بن عبدلله سعدی

نسخه متنی -صفحه : 272/ 249
نمايش فراداده

مثل

  • پليدى كند گربه بر جاى پاك تو آزادى از ناپسنديده ها برانديش ازان بنده ى پر گناه اگر بر نگردد به صدق و نياز به كين آورى با كسى بر ستيز كنون كرد بايد عمل را حساب كسى گرچه بد كرد هم بد نكرد گر آيينه از آه گردد سياه بترس از گناهان خويش اين نفس بترس از گناهان خويش اين نفس
  • چو زشتش نمايد بپوشد به خاك نترسى كه بر وى فتد ديده ها كه از خواجه مخفى شود چند گاه به زنجير و بندش بيارند باز كه از وى گزيرت بود يا گريز نه وقتى كه منشور گردد كتاب كه پيش از قيامت غم خود بخورد شود روشن آيينه ى دل به آه كه روز قيامت نترسى ز كس كه روز قيامت نترسى ز كس