جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 66
نمايش فراداده

خطاب به "ابوموسى اشعرى":

و انى نزلت من هذا الامر منزلا معجبا. [ نهج البلاغه، نامه 78. ]

و من در اين كار- رفتار مردم "عراق"- گرفتار كارى شگفت شده ام.

نزلت و منزلا هر دو استعاره تبعيه است، اولى در فعل و دومى در اسم مشتق.

حتى مضى الاول لسبيله فادلى بها الى فلان بعده. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]

تا آنكه نخستين- "ابوبكر"- راهى را كه بايد، پيش گرفت و ديگرى- "عمر"- را جانشين خويش كرد، بنابراين "امام على" "ع" منحرف شدن خلافت، از خويش را جهت دادن به آن در مسير ناشايست مى دانست. آن را به ادلاء تشبيه كرده، چرا كه ادلاء به جريان انداختن اموال، در مسيرى ناصواب است و اين استعاره تبعيه است.

فوالله ما دفعت الحرب يوما الا و انا اطمع ان تلحق بى طائفه فتهدى بى و تعشو الى ضوئى و ذلك احب الى من ان اقتلها على ضلالها. [ نهج البلاغه، خطبه 54. ]

به خدا سوگند كه يك روز جنگ را واپس نيفكنده ام جز آن كه اميد داشتم گروهى بسوى من بيايند و به راه حق بگرايند و به نور هدايت من، راه بپيمايند. اين براى من خوشتر است از آنكه "شاميان" را بكشم و گمراه باشند.

فعل تعشو استعاره تبعيه است كه در آن افراد و از "اهل شام" را كه اميدوار است به وى ملحق شوند به شب كورهايى تشبيه كرده كه كوركورانه به سمت آتش در حركتند، از آن جهت كه چشمان بصيرت "اهل شام" ضعيف است و در راهبردارى بدنبال امام "ع" به همان افراد شب كور مى مانند. [ شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 13. ]