امتلا الحوض و قال قطنى
مهلا رويدا قد ملات بطنى
مهلا رويدا قد ملات بطنى
مهلا رويدا قد ملات بطنى
حوض پر شد و گفت بس است. مرا مهلت بده، شكمم را انباشتى.
... او اصبر على طخيه عمياء يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]
... يا صبر پيش گيرم و از ستيز بپرهيزم؟ كه جهانى تيره است و بلا بر همگان چيره، بلايى كه پيران در آن فرسوده شوند و خردسالان پير.
در دو فعل يهرم و يشيب هم احتمال حقيقت مى رود و هم احتمال مجاز استعاره تبعيه تصريحيه. اگر حقيقت لحاظ شود، منظور طولانى بودن حكومت خلفاى قبل از امام "ع" است كه در آن مدت، پيران، فرسوده و كودكان، پير شدند و اگر مجاز لحاظ شود منظور دشوارى آن ايام است به گونه اى كه گويا پيران را از كار انداخته و خردسالان را به پيرى مى كشاند، همچنان كه عرب مى گويد: هذا امر يشيب له الوليد گرچه در حقيقت پير و فرتوت نشده باشد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 154. ]
قال له "ابن عباس": يا "اميرالمومنين" لو اطردت خطبتك من حيث افضيت. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]
"پسر عباس" گفت: اى اميرمومنان! چه شود كه به خطبه بپردازى و سخن را از آنجا كه ماند، آغاز كنى؟
فعل افضى استعاره است، چون اصل آن به معنى خروج به فضاى باز است. گويى "ابن عباس" امام "ع" را آنگاه كه سكوت كرد، به فردى تشبيه كرده است كه از درون ديوارهاى خانه به فضاى باز قدم مى گذارد. با اين وجه شبه كه نفس آدمى و قواى آن، هنگام ايراد خطبه يا سرودن اشعار، در نهانخانه قلب مجتمع مى شود و آنگاه كه كلامش قطع مى گردد، از آن نهانخانه بيرون مى آيد و به استراحت مى پردازد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 204. ]