در توصيف حال خود آن حضرت: و الله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحييت من راقعها. و لقد قال لى قائل: الا تنبذها عنك؟ فقلت: اغرب عنى. "فعند الصباح يحمد القوم السرى". [ نهج البلاغه، خطبه 159. ]
به خدا كه اين جامه ى پشمين خود را چندان پينه كردم كه از پينه كننده شرمسارى بردم. يكى به من گفت: آن "را دور نمى افكنى"؟ گفتم: از من دور شو، كه:
عبارت "عند الصباح يحمد القوم السرى" مثل است و براى كسى بكار مى رود كه در طلب راحتى فردا، مشكلات را تحمل نمايد و اصل آن از اين قرار است كه مردم، شبانه در بيابان حركت مى كنند تا صبحگاهان با وصول به مقصد مورد ستايش قرار گيرند. "صباح" در كلام حضرت، تمثيل مفارقت روح از بدن و اعراضش از جسم و اتصال آن به ملا اعلى در پرتو سلوك مراتب قرب و مستفيض گشتن از اشراق عالم بالاست كه در آنجا صبر بر مكاره دنيا و ترك لذات و تحمل شدايد آن مورد تقدير و سپاس خداى تعالى است. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 288. ]
به گفته ى "ابن ابى الحديد"، اولين كسى كه اين مثل را بكار برد "خالد بن وليد" بود. [ شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 233. ]