اگر عالم، همه ظل الله است و مظهر اسماى حق و اگر هر اسم از اسماى حق احسن و همگى از جمله اسماى حسنى مى باشند، پس نظام عالم نيز نظام احسن خواهد بود و عرفا بدين طريق لمى، احسن بودن نظام عالم و عدم دخول شر درقضاى الهى را اثبات و تبيين مى نمايند. (19)
ابن عربى در فص ايوبى چنين آورده: «واذا كان الحق هوية العالم فما ظهرت الاحكام كلهاالا منه... فليس فى الامكان ابدع من هذا العالم انه على صورة الرحمن اوجده الله اى ظهر وجوده تعالى بظهور العالم » و اگر حق تعالى هويت عالم است (به حسب ظهور) پس احكام جز از جانب او ظاهر و صادر نمى شود. پس وقوع عالمى بديع تر و زيباتر از اين عالم ممكن نيست، چرا كه اين عالم بر صورت رحمان است وظل نظام اسمايى حق تعالى كه توسط نفس رحمانى پديدار شده است كه خداوند (الله تعالى) او را به وجود آورده; يعنى، وجود حق به واسطه ظهور عالم به منصه ظهور رسيده است. (20) قبلا نيز كلام ديگرى از ايشان كه مساله مذكور را باتكيه بر حديث (ان الله جميل و يحب الجمال) مورد تاييد و تثبيت قرار داده نقل شد.
از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه: «خلق ما خلق و اتقن خلقه و صور ماصور فاحسن صورته (21) ; مخلوقات را خلق نمود و محكم خلق نمود و تصاوير راصورت بندى نمود، پس نيكو صورت نگاشت.
حافظ شيرازى نيز در اين باب چنين آورده:
نيز در جايى ديگر گويد:
و ابن فارض نيز گويد:
و از اين رو در كتاب الهى توصيف خداوند و اوصاف و افعال او چنان كه حق اوست به «مخلصين » (به فتح لام) منحصر دانسته شده است : «سبحان الله عما يصفون الا عبادالله المخلصين » (22) ; خداوند از آنچه توصيف مى كنند برتر است، مگر توصيف بندگان مخلص خود.» حافظ در بيت معروف خود سروده است :
و شايد سر اين مطلب، آن است كه مخلصانند كه تجلى حق متعال را در همه اركان هستى دريافته اند و خطا و شر را به ديدگان افراد منتسب مى دانند، نه به مخلوقات حق تعالى و نقص و خطاى موجود در معرفت اكثر بندگان، در آنها(مخلصان) رفع شده و بر ايشان پوشانيده اند (23) و ايشانند كه دريافته اند كه «الذى احسن كل شى ء خلقه ». (24)
آقاى على حكيم (مدرس) بيت مزبور را چنين معرف نموده است:
يعنى خطايى كه در نظر حسى كه به غواشى حسى و ... مغشوش بوده،گمان مى رفت، پير ما بانظر پاك عقلى از ميان برداشت، بلكه به نظر شهودقلبى، عالم حس و تفرقه را در نقطه سيال زبانه و نوك قلم صنع مطوى فرمود ودر آن نظر، همه را در مقام خود ديد و نظام وجود امكانى را به حسب طول وعرض و نزول و صعود، تابع نظام واحديت و واحديت را تابع نظام احديت ديدو جمله را هم در وجودات جامعه جمعيه و هم به حسب وجودات خاصه متفرقه آنها در مقام مشاهده فرموده. (25)
حال به عنوان تمهيد فصلهاى بعد گوييم: از آنجا كه برخى مظاهر، مظهر چنداسم الهى مى باشند، نحوه تاثير چند اسم در تجلى آنها بر ممكنات به چند قسم تقسيم مى شود: الف) تاثير به نحو تعاون; ب) تاثير به نحو تناكح; پ) تاثير به نحو تقابل. در اينجا به اختصار به اين اقسام مى پردازيم: