2. تعاون اسم - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. تعاون اسم

وقتى كه اسمى به تنهايى منشا بروز مظهر و خاصيتى كه مؤدى به غايت خوداست، نمى شود و با تعاون و دخالت اسماى ديگر، اين امر انجام مى گيرد، تعاون اسمايى حاصل مى شود، چنان كه رازق، مظهريت خود را با تعاون و كمك اسم العليم و المدبر و المحصى و.. . انجام مى دهد; اسمايى كه اسم مورد نظر را، مددمى كنند، را اعوان، خدمه، سدنه و موكلان اين اسم مى نامند. (26)

3. تناكح اسم

هنگامى كه براى تحقق مظهرى خاص در بين اسماى الهى تركيبى حاصل شود، بدان گونه كه منجر به تاثير و تاثر اسما از يكديگر و پيدايش صورت وحدانيى كه جامع آنهاست شده و منشا خاصيت واحدى گردد، گويند: «تناكح بين الاسماء» رخ داده (27) و به عبارت خلاصه تر، جريانى كه در طى آن، موجودات عالم به عنوان مظاهر چند اسم به عرصه ظهور مى رسند، نكاح اسما گويند و اين استعاره براى اشاره به اين حقيقت است كه اسما و صفات حق به حسب تركيبات وتلفيقاتى كه بين آنها انجام مى شود، افاضه ها و ظهورات گوناگون و به تبع آن،مظاهر مختلفى را خواهند داشت و از تركيب و جمع و تاليف اسما حالات و مواردبى شمار پديد خواهد آمد كه اين كلمات تكوينى و مظاهر را به واسطه فيض مقدس پديدار مى سازند، چنان كه موجودى كه مظهر دو اسم قادر و قاهر باشد از موجودى كه مظهر قادر و رحيم باشد، متمايز و داراى آثارى متفاوت خواهد بود.

ابن عربى اولين نكاح را تحت عنوان «نكاح فرديه اولى » ذكر مى كند و بناى پيدايش عالم را نوعى تثليث مى داند كه از 1) احديت; 2) واحديت; 3) حقيقت محمديه ، تشكيل شده است (28) .

ابن عربى گويد از بين اسما برخى امام و پيشوايند كه ممكنات بدانها نيازضرورى دارند و عبارتند از: حى، عالم، مريد، قائل و قادر (كه اسم چهارم به حسب دريافت كشفى و اسم پنجم به حسب دريافت عقلى مى باشد) (29) و از جانب ديگر،امهات اسماى سبعه (هفتگانه): مريد، قادر، عالم، قائل، جواد، مقسط و حى (رب الارباب اسماى ديگر) مى باشند كه مفاتيح اوليه (كليدهاى آغازين) براى تحقق اين عالمند. (30)

وى جريان اقتضاى اسماى حق تعالى براى ظهور در عالم را به صورت گفتگوى اسماى الهى (ائمه اسما) كه از «عدم ظهور»، در اندوه و تنگى به سرمى برند باخداوند و حضرت امام الهى و امام الائمه (اسم جامع الله) و سپس ارجاع آنها به اسماى مورد نياز براى خلق عالم بيان نموده و مراحل موجود در اين بين رادر فتوحات، چنين ترسيم نموده است: (31)

1. نظر نمودن اسماى الهى به حقايق و معانى خود;

2. طلب ظهور احكام و آثار خود در اعيان;

3. رجوع به اسم بارى (براى اجابت ظهور احكام);

4. ارجاع ايشان به اسم قادر (مسلط بربارى);

5. ارجاع قادر به اسم مريد;

6. ارجاع مريد به اسم عالم (علم قبل التحقق);

7. ارجاع عالم به اسم الله (مسلط و محيط بر جميع);

8. رجوع الله به مدلول خود (ذات و هويت حق);

9. بازگشت الله به همراهى اسم متكلم نزد اسما;

10. ظهور اسماى عالم، مريد، قائل و قادر (براى ايجاد ممكنات);

11. ظهور اولين مظهر (اولين ممكن) با حكم عالم و تخصيص مريد;

اصولا از آنجا كه ذات الهى، غيب الغيوب است و مخزنى است كه نه كسى رابه او ارتباط است، نه او با چيزى ارتباط دارد، براى تصور نحوه ظهور و بروز اشيااز حق متعال، محتاج به حلقه رابطه بين ذات و مظاهر مى باشيم; حلقه اى كه به منزله كليد و مفتاحى براى آن خزينه غيبى و ظهور آن باشد. عرفا گويند در بين اين اسماابتدا دو اسم «اول » و «باطن » ظهور پيدا مى كنند كه بر حسب اين دو اسم و به واسطه فيض اقدس، اعيان ثابته محقق مى شوند; اين دو اسم را «مفتاح غيب »مى نامند. (32) سپس دو اسم «آخر» و «ظاهر» ظهور پيدا مى كنند كه اعيان بر حسب آنها به واسطه فيض مقدس متحقق مى شوند، اين دو اسم را «مفاتيح شهادت » گويند و چون حق تعالى با همه اين اسماى اربعه ظهور مى نمايد، همه اشيا به نحوى مظهريت اين چهار اسم را دارند، بدين نحو كه از جهت وجود خارجى شان تحت اسم «ظاهر» و«آخر» مى باشند و از جهت وجود علمى شان (اعيان ثابته) تحت اسم «باطن » و«اول » (33) (كما اين كه اعيان خارجى، مظاهر عينى اعيان ثابته اند واعيان، مظاهرعلمى اسما) به عبارت ديگر، هر مظهرى چهره اى دارد كه مظهر «الباطن » است،چون عين ثابت او در غيب علمى، سابقه داشته و به جهت همين سبق وجودعلمى، مظهر «الاول » نيز هست.

و نيز چهره اى دارد كه مظهر «الظاهر» است، چون در حضرت عينيه و عالم شهادت، ظهور نموده است و در عين حال، مظهر الاخر، چرا كه پس ازپشت سر گذاشتن مراحلى ظهور نموده است.

حال به حسب غلبه بعضى از مفاتيح اربعه و اسماى چهارگانه مذكور عوالمى بامراتب و احكام و آثار متفاوت ايجاد مى شوند، چنان كه:

الف) عالم اعيان ثابته، مظهر اول و باطن مطلقند چرا كه اول مقدم بر اعيان خارجه اند و ثاني وجود و مظهرى جداى از حضرت علمى حق ندارند و از آنجا كه به عالم ظهور، راه نيافته اند، محققان از عرفا گفته اند: «الاعيان الثابتة ما شمت رائحة الوجود; اعيان ثابته به هيچ وجه بويى از وجود، استشمام ننموده اند».

ب) عالم ارواح و عقول، مظهر باطن مضاف و ظاهر مضافند، چرا كه اولنسبت به اعيان ثابته، ظهور خارجى دارند، اما نسبت به عالم شهادت و طبيعت غيبند.

ج) نشئه طبيعت كه مظهر اسم ظاهر و آخر مضاف است در قوس نزول.

د) نشئه آخرت كه مظهر اسم ظاهر و آخر مطلق است در قوس صعود. (34)

فرغانى نيز در «مشارق » پس از ذكر اسماى هفتگانه كه ائمه سبعه، اسماى كليه اند (35) كه ساير اسما و اعيان از مشتقات آنهابوده و بدانها قوام دارند، چنين آورده كه حكم هريك از اين اسما در هر مرتبه اى از عوالم، سريان دارد; به عنوان مثال،اين هفت اسم درعالم عقول و ارواح به ترتيب چنين امورى را به عهده دارند:

1.تدبير كلى عالم ارواح;

2. استحضار حقايق كليه ارواح از جهت وجود و كون;

3.تخصيص قلم اعلى و ملائكه مهيمه و لوح محفوظ;

4. مباشرت ايجاد آنها;

5.پيوند وجود به ماهيت هر يك;

6. برآوردن سؤالها و مطالبات حقايق آنها به زبان استعداد;

7. تعيين مرتبه هر كدام از ارواح. (36) البته تعيين مظاهر اسما و كيفيت تاثير آنها و چگونگى تشكيل نكاحات و تركيبهاى اسما و نتايج آنها و بطور كلى،علم الاسما خاص اولياى كامل خداوند است.

نكته: نمونه اى از نكاح اسما كه تحت عنوان اشتقاق اسماى الهى در روايات ائمه - عليهم السلام - وارد شده، حديث اول از باب حدوث الاسماى اصول كافى است كه بسيار عميق و دقيق به طرح اين مساله پرداخته است. (37)

/ 121