4. تقابل اسم - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. تقابل اسم

عرفا اختلافات تكوينى يا تشريعى و تزاحمها و برخوردها و ويرانيها ونزاعهايى كه بين پديده ها و افراد يا جريانها و گروهها مشاهده مى شود، به مددتقابل و تخاصم اسما تبيين مى نمايند. پس برخلاف راى حكما كه نزاع و تزاحم را منحصربه عالم ماده و اجرام مى دانند، عرفا در عالم بالاتر (مجردات و ملا اعلى واسماى حسنى) نيز قائل به نزاع و تزاحمند، گرچه ظهور اين امر در مرتبه طبيعت است نه در مرحله واحديت. (عالم اسما)

البته اين تخاصم، تخاصم ممدوح است نه مذموم، چرا كه همه تزاحمها براى برقرارى نظام احسن است. (38) از طرفى عالم، جز ظهور اسماى الهى نيست و ازطرف ديگر، همه اسماى الهى اعم از جمال و جلال، اسماى حسنى و حاكى ازكمالات ذاتيه و وصفيه و فعليه هستند. و از جانب ديگر، مقتضيات اسماى حسناى الهى متفاوت بوده و در مواردى نسبت به يك امر واحد متقابلند، نظير: احيا و اماته يا غفاريت و قهاريت. در نتيجه، نظام عالم، حاوى مظاهر جمال و جلال حق بوده وطبعا و تبعا در عين بروز نزاع وتخاصم در عالم، اين نظام، نظامى احسن خواهدبود. البته در همين زمينه (نزاع اسما) بين عرفا نزاعى رخ داده كه آيا اين تخاصم واقعا مربوط به ملا اعلاست يا اين كه به جهت ظهور اين تخاصمها در عالم طبيعت و كثرت، مجازا به ملا اعلى نسبت داده مى شود؟ در شرح اين عبارت ابن عربى كه «والتقابل الذى فى الاسماء الاليهة التى هى النسب انما اعطاه النفس (39) » تقابلى كه دراسماى الهى است (اسمايى كه نسب الهيه مى باشند) نفس رحمانى بدانها اعطانموده، قيصرى و استادش كاشانى دو برداشت متضاد نموده اند، چرا كه مرحوم كاشانى گويد: در ملا اعلى (40) تخاصم نيست، چرا كه در آنجا ماده اى نيست، اماقيصرى گويد: اين تخاصم، همان تقابل بين اسماى حسناى الهى است كه غير ازدليل و علت تقابل و تخاصم در عالم خارج است و اگر در آن مرحله، تقابلى نمى بود در اين عالم نيز تخاصمى رخ نمى داد، چرا كه عالم خارج چيزى از خودندارد و كارى كه نفس رحمانى مى كند اين است كه تقابل مزبور را ظاهر و آشكارمى سازد، نه اين كه آن را پديد آورده باشد. پس گرچه در مقام احديت تقابلى نيست، اما در مقام واحديت تقابل اسمايى هست، ولى ظهور ندارد و چون محل ظهور و تقابل، نفس رحمانى است، پس همه در تحت همين نفس، ظهور نموده ودر ا ين عالم، متقابل بالفعل شده اند (41) چنان كه مولانا چنين آورده است:




  • چون كه بى رنگى اسير رنگ شد
    موسيى با موسيى در جنگ شد



  • موسيى با موسيى در جنگ شد
    موسيى با موسيى در جنگ شد



/ 121