پ) تجلى، عدل الهى و مساله شرور
اصل خلقش، داد و جود و بخشش است قهر بر وى چون غبارى از غش است فرقت از قهرش اگر آبستن است بهر قدر وصل او دانستن است در بلا هم مى چشم لذات او مات اويم مات اويم مات او «مولانا» عرفا به سريان تجلى دو اسم عدل و حكيم در همه اطوار و نشئات، حتى عالم اسما و صفات قائلند (248) و از آنچه در بخش حاكميت اعيان و نيز نقش اسماى حسنى در تجلى الهى گذشت، پاسخ ايشان به مساله شرور و اشكالات عدل الهى واضح مى شود، چرا كه نظام عالم، نظام احسن و عادلانه است و شر و ظلمى در آن راه ندارد، چون اول شرور، امورى عدمى بوده يا از امور عدمى منتزعند و جاعلى ندارند و طبعا از مظاهر تجلى حق تعالى نيز نيستند، ثاني در مورد تفاوتها،تزاحمها و برخوردها، اگر نظام عالم بر طبق نظام اسمايى حق و نظام اعيان ثابته مستقر در حضرت علميه بارى تعالى و طبعا نظام احسن باشد، پس هرشيئى خصوصيات خود را وامدار عين ثابت خويش (البته به مدد فيض حق تعالى) است،چرا كه ظهور مطلق بر مقيدات، بر حسب ظرفيت و قابليت آنها رخ مى دهد والاترجيح بلا مرجح لازم مى آيد. پس در واقع، افاضه حق و ظهور موجودات، به تبع عين ثابت آنها واقع مى شود و اين اعيان نيز به جهت نقص ذاتى و نفسيت محدودشان مستلزم احكامى كه توام با نقص و سبب شر است، مى باشند. به بيانى ديگر، هر موجود دو وجه دارد كه هركدام منسوب به جنبه اى در حق تعالى و عالم ربوبى است: 1) جنبه «وجود ربطى و مظهريت » موجودات كه اصل ظهورشان منسوب به ذات و فيض بارى تعالى است و اين جنبه خير و منشا خير است. 2) جنبه «ماهيت (249) و ذات » آنها كه جنبه تخالفشان با يكديگر و نفسيت هركدام و منشا نقايص و شرورى است كه در مظاهر رخ داده است و به فرموده صدر المتالهين: «فالايجاد والافاضة و الفعلية والتكميل و التحصيل و البقاء و اللطف والرحمة من جانب الله و قدرته و المقابلة و القصور و الخلل و الفتور و الفناء والدثور والتجدد و الزوال و القهر و الغضب من قبل الخلق و استعداد اتهم ...»
از آن جانب بود ايجاد و تكميل
وزين جانب بود هر لحظه تبديل (250)
وزين جانب بود هر لحظه تبديل (250)
وزين جانب بود هر لحظه تبديل (250)
يا رب آن زاهد خود بين كه به جز عيب نديد
دود آهيش در آئينه ادارك انداز
دود آهيش در آئينه ادارك انداز
دود آهيش در آئينه ادارك انداز
روى خوبت آيتى ازلطف برماكشف كرد
زين سبب جزلطف وخوبى نيست در تفسيرما
زين سبب جزلطف وخوبى نيست در تفسيرما
زين سبب جزلطف وخوبى نيست در تفسيرما
پيرما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
در خرابات مغان نور خدا مى بينم
نيست در دايره يك نقطه خلاف از كم وبيش
كه من اين مساله بى چون و چرا مى بينم
وين عجب بين كه چه نورى زكجا مى بينم
كه من اين مساله بى چون و چرا مى بينم
كه من اين مساله بى چون و چرا مى بينم
هرچه هست ازقامت ناساز بى اندام ماست
ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست
ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست
ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست