خلاصه و مرور فصل سوم - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خلاصه و مرور فصل سوم

در اين فصل به قواعدى كه عرفا با تكيه بر قول به تجلى و نظام مظهريت عالم نسبت به اسماء الهى استنتاج نموده و دست يازيده اند اشاره نموديم : قواعدى كه كاربردهاى مهمى در گشودن گرهگاههاى معارف الهى خواهد داشت. از لزوم اسناد دادن موجودات به مرتبه الوهيت (نه مرتبه ذات) سخن رفت و اين كه موجودات ،تعين و جلوه و رقيقه اى از شؤون و اسماى الهى اند و هر تعيين و كمال حق اقتضاى ظهورى دارد و علت موجبه اين ظهور، حب الهى نسبت به خويش واسما و صفات خود است و اين كه تشكيك در نظريه تجلى را بايد در مظاهرجست; آن كه مظهر اسم اعظم است را كجا مى توان با مظهر اسم مضل سنجيد؟!علل وقوع اين تشكيك نيز بررسى شده و قاعده مهم مرآتيت طرفينى ، آينه بودن حق و خلق نسبت به يكديگر كه هر كدام جمال ديگرى را به نمايش گذاشته بررسى شد بدين نحو كه يكى حقيقت را باز مى نمايند و ديگرى رقيقه را، بحسب استعداد آن، ايجاد و اظهار مى كند. در عين حال كه اين ظاهر و آن مظهر رانمى توان داراى جدايى وبينونت عزلى از يكديگر دانست. مظاهر نه با مقام ذات بلكه با تعين آن و فعل او (حق مخلوق به) متحدند و ظهورى برزخى بين هر دومرتبه متباين از ظهور وساطت مى كند.

1) قوس نزول، مراحل ظهورى است كه از وجود مقيد به تعين هوالاول و الظاهر شروع شده و به اضعف مظاهر خلقت (عالم ناسوت و جرمانى) مى رسد و قوس صعود، مراحل كمال يابى است كه از ناسوت شروع شده و به واسطه امدادات و فيوضات حق به عوالم ملكوت و جبروت و درنهايت به فناء فى الله و بقاء بالله منتهى مى شود.

2) چرا كه اسما نيز در بين خود، محيط و محاط مقدم و مؤخر دارند «علامه طباطبايى، رسالة الاسماء،ص 38-50».

3) نصوص، ص

7.

4) فتوحات، ج 1 (چاپ جديد)، ص

191.

5) فكوك، ص 238; نيز رك: فصوص، ص 6 - 7; فتوحات، ج 1 (چاپ جديد) ص 195; مصباح الانس،ص 45 ، 46 و 104; شرح مقدمه قيصرى، ص

465.

6) فتوحات، ج 10 (چاپ جديد)، ص

207.

7) فتوحات، ج 10 (چاپ جديد)، ص

207.

8) التوحيد، ص

141.

9) رك: التجليات الالهيه (مع شرح اسماعيل ابن سودكين)، ص

382.

10) فتوحات، ج 1 (چاپ جديد)، ص

191.

11) عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل، ج 1، ص 42 و

44.

12) فتوحات، ج 1 (چاپ قديم)، ص

694. قونوى نيز در نفحات چنين آورده: حقيقة كل موجود هى عبارة عن صورة علم ربه بنفسه من حيثت شانه الذى كان هذا الموجود صورته و مظهره «به نقل ازايقاظ النائمين، ص 27».

13) مصباح الانس، ص 122، 143 -

144.

14) مصباح الانس، ص

197.

15) قاعده مورد بحث به عبارات و تعبيرات متفاوت در كلام عرفا ذكر شده نظير: ظهور العالم على صورة الحق; ظهور الخلق بصفات الحق، هوالظاهر فى المظاهر; الحقائق المنسوبة الى الحق مجال لذاته; ان عالم الامكان ظل و مجلى للوجود الحق; وجود كل شى ء تعين الحق من جهته; كل مايرى فهو حق بحسب شان من شئونه المتعددة.

16) تعليقات فصوص، ص

36.

17) رجوع شود به مبحث اسم مستاثر درفصل تجلى و اسما.

18) امام خمينى، تعليقات فصوص، ص

36.

19) آملى، نقدالنقود، ص 660 و

661.

20) شيخ الرئيس در اشارات در مورد ابتهاج حق تعالى به ذات خويش به خوبى مطلب را بيان نموده: اجل مبتهج بشى ء هوالاول بذاته لانه اشد الاشياء كمالا الذى هو برى ء عن الامكان و العدم ... (اشارات، ج 3، ص 359); مسرورترين و مبتهج ترين اشيا به چيزى حق تعالى است كه نسبت به ذات خويش ابتهاج دارد، چرا كه او والاترين مرتبه ادراكات را در بين اشيا دارد و نيز كاملترين موجودات است كه از هر گونه شائبه امكان و عدم به دور است. وى سپس مى افزايد: و العشق الحقيقى هوالابتهاج; عشق حقيقى همان ابتهاج است كه به دنبال تصور ذات شى ء حاصل مى شود (رك: شرح خواجه نصير برموضع فوق از اشارات).

21) به علاوه كه هر اسم و تعينى كه كمالى از كمالات ذات است، خود طلب ظهور دارد و رحمت حق تعالى كه به تعبير عرفا و به مقتضاى آيه شريفه «و رحمتى وسعت كل شى ء» بر همه اشيا حتى بر خوداسما و صفات، گسترده شده، موجبات اجابت تقاضاى آنها به حسب استحقاقشان را فراهم مى سازد.

22) رك: فصوص الحكم (شرح محمود غراب)، ص 23 و 152; فتوحات، ج 2 (چاپ قديم)، ص 111 ،325 ، 398 - 403، 438 و ج 2، ص 151 و 261; رك: ابن عربى، الحب و المحبة الالهيه، ص

12.

23) مصباح الانس، ص

93. تكميل اين بحث در مبحث نحوه فاعليت حق خواهد آمد.

24) مقصود از مراتب، تعينات كلى و اعيان ثابته در حضرت علميه است «رك: فصوص، ص 67 و 58; ونيز رك: ابن عربى، المسائل، ص 18».

25) مقدمه شرح قيصرى، ص 6; نيز رك: التنبيهات على علو الحقيقة المحمديه، در مورد ظهور و بطون عالم و مراتب آن، ص 38 ، 40 و

51. على رغم انتساب اين رساله به ابن عربى، نثر فنى آن، شبيه نثرقونوى و اتباع اوست.

26) حواشى الدرة الفاخره، ص

56.

27) نقدالنصوص، ص

29.

28) اسفار، ج 2، ص

347.

29) الدرة الفاخرة، ص 10 -

11.

30) رك: شرح قيصرى، ص 10; رك: مبحث درجات فاعليت حق در شرح قيصرى بر فصوص، ص

484.

31) نظير الله كه مستجمع جميع اسما وصفاتست «در اين زمينه رك: ابن عربى، كلمة الجلاله،ص 26-27».

32) نظير حى كه شامل عليم وقدير است.

33) مثل قادر كه متبوع خالق و رزاق مى باشد

34) مانند علم، قدرت، اراده، حيات و ....

35) نصوص، ص

59.

36) قونوى اين وجه را علت تفاضل بين انبيا و اوليا مى داند «رك: نصوص، ص 59».

37) فكوك، ص

257.

38) رك: فصوص (شرح محمود غراب)، ص

261.

39) الدرة الفاخره، ص 4، به نقل از رساله هاديه قونوى; نيز رك: مصباح الانس، ص

30.

40) صدرالدين قونوى، فكوك، ص

257.

41) تمهيد القواعد، ص 256 -

257.

42) فكوك، ص

257. صدر المتالهين به مساله تحقق مراتب تشكيكى ظهور در مواضعى از اسفار اشاره نموده است «رك: اسفار، ج 1، ص 26 و ج 2، ص 352».

43) فصوص، (شرح خوارزمى)، ص

127. اصل اين تعبير از روايت شريفه از خود ابن عربى در فتوحات است.

44) مصباح الانس، ص 122، به نقل از تفسير قونوى.

45) عراقى، لمعات، ص

71.

46) جامى، اشعة المعات، ص

69.

47) رك: قواعدكلى در فلسفه اسلامى، ج 3، ص 344 و ج 1، ص 252 تحت عنوان: ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها.

48) رك: مصباح الانس، ص

123.

49) اصولا از ديد عرفا شناخت واقعى، بدون علم حضورى و لدنى به اصطلاح كشف و شهود (يعنى اصلاح ديد بشر و تحصيل بينش الهى) به دست نخواهد آمد; از اين رو راههايى كه غربيان براى حل مساله شناخت و ارائه ملاك حقيقت و واقع يابى در پيش گرفته اند نظير: ملاك اصول موضوعه ياسازگارى يا كارآمدى و مفيد بودن و يا راههايى كه فلاسفه اسلامى پيش نهاده اند نظير ملاك تطابق ياتوسل به معقولات ثانيه فلسفى و يا به كارگيرى منطق، از ديد عارفان يا ناصحيح است و يا صحيح وناكافى، چرا كه ادراك، يعنى نيل و رسيدن به واقع با برخورد بلاواسطه با عالم و احيانا احاطه به آن كه اين امر به نحو علم حضورى و كشف به دست مى آيد، نه با شبكه الفاظ و مفاهيم به تنهايى وبدين جهت است كه شيخ اشراق تصريح نموده كه كسى را كه ملكه وقوه تجرد از بدن و خلع بدن را نداشته باشد اصولا حكيم نمى دانيم (و حرام على الاجساد المظلمه ان تلج ملكوت السموات... تاريخ ابن خلكان ، ج 3، ص 258) نيز ر. ك. تلويحات ص 113

50) نور (24)، آيه

35.

51) شواهدالربوبيه، ص 40 و 41; مفاتيح الغيب، مفتاح هشتم، فصل اول.

52) فصوص (شرح قيصرى)، ص 421 و

422.

53) رك: مفاتيح الغيب، مفتاح هشتم، فصل اول.

54) لمعات، ص

71.

55) اشعة المعات، ص

69.

56) لمعات، ص 71 ،

72.

57) فصوص (شرح قيصرى)، ص

386.

58) محمود غراب، الخيال، عالم البرزخ و المثال، ص 12، 16و

31. در عرفان عملى نيز اختلافها درتمثلات و مكاشفات از همين جا ريشه مى گيرد.

59) مصباح الانس، ص

37.

60) جامى، لوامع و لوايح، ص

33.

61) همان جا.

62) مصباح الانس، ص

37.

63) لوامع و لوايح، ص 33; اشعة اللمعات، ص

12.

64) به نقل از اشعة اللمعات، ص

12.

65) توجه به اين قاعده كه ملاك اتحاد در هر قضيه را محمول آن قضيه معين مى كند، مانع بسيارى از كج فهمى ها در اين مورد است; توضيح آن كه گرچه ما به حسب ظاهر، سه قضيه: زيد ناطق است، زيدعالم است، زيد قائم است را يكسان مى نگريم، چرا كه همگى دال بر اتحاد دو مفهوم در يك مصداقند، اما در واقع، محور اتحاد اين سه قضيه با يكديگر متفاوت است، زيرا محور اتحاد در قضيه اول، ذات موضوع است، يعنى زيد ذاتا ناطق است يا ذات زيد ناطق است، اما در قضيه دوم، محوراتحاد، وصف موضوع است، يعنى زيد در ناحيه صفت خود با علم يا عالم متحد است، اما در قضيه سوم، محور اتحاد، فعل موضوع است، يعنى زيددر ناحيه فعلش متصف به قيام است نه ذاتا يا وصفا وديديم كه در محل بحث ما ابن عربى محور اتحاد را چنين مشخص نموده كه «فهو عين كل شى ء فى الظهور» (استفاده از تقريرات شرح فصوص استاد جواد آملى).

66) ترجمه) نقدالنقود، ص

66.

67) اشعة اللمعات، ص 70 و

71.

68) مصباح الانس، ص

37.

69) شاه نعمت الله ولى، در اين مورد كه تغايرها به حسب نظر ناظر است و الا در واقع، جز ذات و ظهور اوبر خودش چيزى نيست، چنين آورده است :

گرد اعيان، مدتى گرديده ام

عين اعيان، عين او را ديده ام

اين اضافات از ظهور مابجاست

ورنه بى ما اين اضافات از كجاست

از اضافت بگذر و از عين هم

تا نماند جسم و روح و عين هم

شد هلاك اين عين ما در عين او

كل شى ء هالك الاوجهه

و نيز گفته اند:

نشانى داده اندت از خرابات

كه التوحيد اسقاط الاضافات

به نقل از فرهنگ اصطلاحاتى عرفانى، ص 117 و

118.

70) مصباح الانس، ص

37.

71) دكتر محسن جهانگيرى، محى الدين ابن عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى، ص

200.

72) فتوحات، ج 3 (چاپ قديمى)، ص

419.

73) اسفار، ج 2، ص

333.

74) اسفار، ج 9، ص

246.

75) مقدمه قيصرى بر شرح فصوص، ص

13.

76) ر ك: ابن عربى، التنزلات الالهيه، ص 48; الخيال (من كلام ابن العربى)، محمود غراب (به نقل ازفتوحات) ص 7 ، 8 .










/ 121