8. تجليات عروجى - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

8. تجليات عروجى




  • «جلت فى تجليه الوجود لناظرى
    ففى كل مرئى اراها برؤية »



  • ففى كل مرئى اراها برؤية »
    ففى كل مرئى اراها برؤية »



«ابن فارض »

همان طور كه در ابتداى اين بخش گفته شد تجليات اسمايى و اسماى حسناى حق، نه تنها درتكوين و خلق عالم در قوس نزول و حصول عوالم مترتب يادرجات مختلف موثرند و كارگشا، بلكه در قوس صعود و تكميل و تكامل مظاهربه سوى درجات اعلى و اكمل نيز مؤثريت تام دارند كه گاه در اصطلاح، آنها راتجليات عروجى نام نهند، چراكه مراحل و درجات مسير عرفانى عملى و اسفار ومنازل و مقامات و سير وسلوك طريقت در نقاط عطف خود جز به مدد تجليات حق طى نمى گردد، (77) اين قسم را تجليات شهودى نيز مى نامند. (78)

جيلى، نوع و نظام مندرج در تجليات حق بر عبد را كه از ابتداى تجلى به اسم «موجود» شروع شده و به «قادر» ختم مى شود، بدين ترتيب : موجود، واحد، الله،رحمان، رب، عليم و قادر ذكر مى كند (79) .

هر تجلى عروجى خاستگاه و موطنى و نيز اثر وحكمى دارد و دريافت ورؤيت آن توسط عارف نيز به نامى نامگذارى مى شود بدين شرح:

الف) تجلى ذاتى: كه موطن آن ذات است و باعث فناى ذاتى سالك ومشاهده حصر موجودات در وجود حضرت حق مى باشد; رؤيت اين تجليات توسط عارف را «مشاهده » گويند. (80)

ب) تجلى صفاتى: موطن آن اسماى حسنى و كمالات ذاتيه است و باعث فناى صفاتى سالك و مشاهده حصر صفات كمال درحق متعال مى باشد و رؤيت اين گونه تجليات توسط عارف را «مكاشفه » نامند.

جيلى در اين مورد گويد :

تجليات صفات عبارت است از: قبول نمودن ذات عبد، اتصاف به صفات ربوبى را به نحو اصلى، حكمى و قطعى (راسخ و بالملكه) چنان كه موصوف،اتصاف به صفتى را مى پذيرد. و مردم در پذيرش تجليات صفاتى به حسب قابليتهاى خود مختلفند. وى سپس احكام و خصايص و آثار تجليات صفاتى در نه گروه از مردم را نام مى برد، مثل آن كس كه حق تعالى با صفت حيات او تجلى نموده كه سريان حيات خود را در جميع موجودات (چه در جسم آنها يا در روح آنها) درك مى كند و ... او سپس مى افزايد: من مدتى حت سيطره اين تجلى قرارداشتم (ساير اسما و صفاتى نام برده شده به ترتيب پس از حيات عبارتند از: علم،بصر، سمع، كلام، اراده و قدرت). (81)

پ) تجلى اسمايى: هنگامى كه خداوند بر بنده اى از بندگانش در اسمى از اسماى خود تجلى نمود، هويت عبد تحت انوار اين اسم مضمحل گرديده و اثر آن اسم ازآن عبد ظاهر مى گردد (82) .

تفاوت بين تجلى اسمايى و تجلى ذاتى را جيلى چنين بيان مى كند:

در تجلى اسمايى هر مرتبه اشرف از مرتبه قبل است، مثلا، تجلى به اسم رب،اشرف از تجلى به اسم رحمان است، چرا كه رحمان اجمالى است كه تفصيل آن، به اسم رب حاصل مى شود و تجلى حق متعال به تفصيل، اشرف از تجلى او به اجمال است.

اما در تجليات ذاتى هنگامى كه ذات به حكم مرتبه اى از مراتب (حضرتى يااسمى خاص) تجلى مى كند، اعم برتر از اخص مى باشد، از اين رو تجلى ذات درقالب رحمان، اعم و اشرف خواهد بود (83) (از تجلى او به اسم رب).

ت) تجلى فعلى: كه خاستگاهش فعل حق و فيض مقدس است و باعث فناى افعالى و نيل به توحيد افعالى و مشاهده افعال در فعل واحد حق مى باشند و رؤيت اين تجليات توسط عارف را «محاضره » نامند; (84) جيلى در اين مورد چنين آورده است: تجلى حق تعالى در افعالش عبارت است از مشهدى كه عبد در آن، جريان قدرت را در اشيا شهود مى نمايد و خداوند را در همه حركات و سكنات ، فاعل مى يابد و خداوند نفى فعل از عبد و اثبات آن براى حق را به او مى نماياند; در اين مشهد هرگونه حول و اراده اى از بنده سلب مى شود (اين موطن همان موطن رؤيت توحيد افعالى است)

وى مقامات اقسام مردم را در اين مشهد بر مى شمارد و اختلاف تعابيرى را كه ناشى از اختلافات مقامات و مراتب بندگان نسبت به مساله افعال و توحيد افعالى مى باشد، به همين اختلاف مشاهده مربوط مى داند و در اين احصاء پانزده گروه ازمردم و نيز تعابير مختلفى را كه در مورد رابطه حق و خلق و كثرت و وحدت ياجبر و تفويض و ... وجود دارد ذكر مى كند. (85)

او سپس مشهد تجلى افعال را نسبت به ساير انواع مشاهده (تجلى اسما،صفات و ذات) نوعى حجاب دانسته و مى گويد: اهل تجلى افعال گرچه مقامى عظيم دارند، اما از حقيقت امر محجوبند و آنچه از حق بر ايشان مخفى است، بيش از آن قدرى است كه مشهود ايشان شده [چرا كه با تجلى ذات اصولا ذات ديگرى را در ميان نمى بينند تا فعل او را فعل حق يا پرتو فعل او بيابند] چه آن كه تجلى حق در افعال خود حجابى است از تجليات او در اسما و صفاتش. (86) حافظ نيز درباب تمايز اقسام تجليات چنين سروده است:




  • بى خود از شعشعه پرتو ذاتم كردند
    بعد از اين روى من و آينه وصف جمال
    كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند



  • باده از جام تجلى صفاتم دادند
    كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
    كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند



جيلى در انتها اقسام تجليات اسمايى خداوند بر بندگانش و طريق حصول آنهاو اثرات مترتب بر هر يك از اسماى قدير، حق، واحد، قدوس، ظاهر، باطن، الله،رحمان و رب و سپس احصاى بقيه اسما تا اسم قيوم و بر آورد رابطه و نسبت حق با عبد در اين تجليات را تبيين مى نمايد به علاوه متذكر اين معنا مى شود كه :

پس از آن كه خداوند به اسم قيوم بر عبد تجلى نمود، عبد از تجليات اسمايى به تجليات صفاتى منتقل مى گردد. (87)

/ 121