8. تجليات عروجى
«جلت فى تجليه الوجود لناظرى
ففى كل مرئى اراها برؤية »
ففى كل مرئى اراها برؤية »
ففى كل مرئى اراها برؤية »
بى خود از شعشعه پرتو ذاتم كردند
بعد از اين روى من و آينه وصف جمال
كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
باده از جام تجلى صفاتم دادند
كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند