چند نكته: - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چند نكته:

سه نكته در اينجا حائز اهميت است:

1. اولين تجلى كه بر سالك آيد تجلى افعال بوده، آنگاه تجلى صفات و بعد از آن تجلى ذات. (88)

2. مساله اى كه اشكال برانگيزاست، مساله تجلى ذاتى است به عنوان تجليى كه موطن و خاستگاه آن، ذات است. (89)

با توجه به اين كه در فصول قبل روشن شد كه ذات بما هوذات نه ارتباط باچيزى دارد، نه بر چيزى ظهور دارد و نه تجلى مى نمايد; حال تجلى ذاتى را چگونه بايد تعبير نمود؟ جامى و جرجانى نيز در تتميم تعريف تجلى ذاتى اقرار دارند كه:خداوند از جهت ذات خود جز از وراى حجابى از حجابهاى اسمايى تجلى نمى كند، (90) براى حل اين معضل راههايى ارائه شده، از جمله جامى پس از تعريف فوق چنين گفته است: چون در احديت ذات اسم، و رسم و حكم وتجليى دركارنيست، از اين رو مقصود ازتجلى ذات، تجلى ذات به اعتبار الوهيت و واحديت است. پس مقصود از تجلى ذاتى تجلى ذات الوهيت با جميع اسماست، نه تجلى مطلق ذات و خاستگاه و مصدر اين نوع عطا و تجلى اسم الله و رحمان و رب وديگر اسماى ذات مى باشد. البته بايد دانست كه هر چند در اين قسم حق تعالى،مستقيما فيض مى دهد و تجلى ازناحيه فاعل حدى ندارد، اما از طرف قابل چنين نيست و هر مجلايى به اندازه حد خود اخذ مى كند.

استاد آشتيانى نيز در شرح مقدمه قيصرى چنين آورده اند:

اگربر قلب سالك محقق وعارف، مشاهده حكم صفتى از صفات و اسمى ازاسما غالب نيايد و از جميع تعلقات، حتى تعلق توجه به حق به اسم مخصوص فارغ گردد، اين تجلى احديت جمعى ذاتى، وارد بر قلب وسيع سالك مى گردد. و شمس ذات احدى طالع بر قلب احدى جمعى عبد مى شود; نتيجه اين تجلى، خلاصى ازاحكام قيود و وصل به مركز دائره جمع جميع مراتب اعتداليه مى شود. (91)

3. نكته ديگر، نقش حب در تجليات عروجى است بدين تقرير : همان طوركه در ناحيه وجود شناسى، ظهور تجليات نزولى و ايجادى متفرع بر حب ازلى خداوند است (احببت ان اعرف فخلقت...) در ناحيه شناخت شناسى در ترقى معرفت و شناسايى عارف به وسيله تجليات اسمايى نيز حب عارف كه خود ظل حب الهى به اوست، مايه و منشا چنان تجلياتى خواهد بود.

4. در روايتى از امام صادق - عليه السلام - درمورد وحيى كه موجب عروض حالت غشوه بر رسول الله(ص) مى شد، چنين آمده كه: «ذاك اذا لم يكن بينه و بين الله احد ذاك اذا تجلى الله له; (92) اين هنگامى بود كه بين رسول الله (ص) و حق تعالى هيچ كس فاصله نبود; يعنى، هنگامى كه الله بر ايشان تجلى مى نمود». كه اين مطابق اصطلاح تجلى ذاتى نزد عرفاست. (93)

حافظ - عليه الرحمة - در اين مقام چنين سروده:




  • روى بنما و وجود خودم از ياد ببر
    خرمن سوختگان را همه گو باد ببر



  • خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
    خرمن سوختگان را همه گو باد ببر



5. حاصل اين فصل آن كه به عقيده ابن عربى بر حسب اين كه وصول آدمى به خدا از طريق كدام يك از اسماى حق متعال بوده باشد يا آن كه تجلى خدا برآدمى در مظهر كدام اسم باشد، آن شخص را عبد آن اسم بايد ناميد، مانند عبدالشكور و عبدالبارى و عبدالغنى و... (94) حافظ هم گويى بر اين اساس، پير خود رادر مظهر عبدالستاروعبدالكريم ديده است: (95)




  • پير دردى كش ما گرچه ندارد زر و زور
    خوش عطابخش و خطا پوش خدايى دارد



  • خوش عطابخش و خطا پوش خدايى دارد
    خوش عطابخش و خطا پوش خدايى دارد



/ 121