نخستين مخلوق روحانى و اولين مفعول ابداعى كه خداوند ( با اسم بديع ) آن را در نفس رحمانى و عماء ظاهر ساخت، عقل اول بود، عقل اول خود واسطه فيض و سببى براى امدادهاى ديگر الهى در جهان هستى است و بدين جهت مظهردو اسم «مدبر و مفصل » است; اين حقيقت كه از آن به «قلم اعلى »، «حق »، «روح »و «حقيقت محمديه » و «عقل » (در متون روايى و قرآن كريم) تعبير شده، جوهربسيطى است كه نه ماده است و نه مادى (در ماده) و در عين بساطت، نسبتها واضافات و وجوه بسيارى دارد. ابن عربى در عقلة المستوفز چنين آورده است: «عقل، جوهر بسيطى است كه نه ماده است و نه در ماده، عالم به ذات خود است به علمى كه عين ذات اوست، مقام آن، فقر و ذلت و احتياج به موجدش است، داراى نسب و اضافات و جهات فراوانى است كه البته به واسطه آنها تكثير نمى شود. رقائق عقل كه به نفس سپس به هباء آنگاه به جسم و به افلاك ثابته، پس از آن به مركز واركان عالم و بعد به حركات و مولدات وبالاخره به انسان مى رسد، از هزاران رقيقه تشكيل شده است.» (137) اين عقل هم به خود علم دارد و هم به خداوند و هم به جهان (چرا كه واجدهمه علومى و حقايقى است كه با سمت قلم اعلى بر لوح محفوظ نگاشته است)همچنان كه هم ذاتا محتاج به موجد خويش است و هم واسطه فيض به ديگر مظاهرو بدين سان بين «اقبال و ادبار» جمع نموده و متردد است; يعنى، هم وجهى به سوى خالق خود دارد تا از او بهره گيرد و هم واسطه امداد الهى است به ديگران. عقل به اسامى مختلف نامبردار است از جمله : قلم: از حيث تدوين و تسطير (نگارش و ايجاد كتاب تكوينى و عالم واقع). روح: از حيث تصرف (در مظاهر و موجودات). عرش: از حيث استوا (بر تمامى عوالم مادون خود يا استيلاى حق تعالى بر آن عقل و از طريق آن بر كل عالم). امام مبين: از حيث احصا (در بر گرفتن كمالات و حقايق تمامى عالم). حقيقت محمديه: از حيث اشرفيت (چرا كه اشرف مظاهر و اولين آنها دروجود است). (138) وى در توضيح حقيقت محمديه ويژگيهاى آن را به صورت سؤال و جوابى چنين آورده است: [ابتداى خلق] آغاز آفرينش «هباء» بود كه اولين موجود در آن، حقيقت محمدى است كه تحيز ندارد ام [سابقه خلق] از چه به وجود آمده؟ از حقيقت معلومى كه به وجود و عدم موصوف نيست. [مكانت خلق] در چه چيزى به وجود آمده ؟ در هباء. [نمونه خلق] بنابر كدام نمونه به وجود آمده ؟ بنا به صورتى كه در نفس حق تعالى (حضرت علمى او) معلوم مى باشد. [چرايى خلق] چرا به وجود آمده ؟ براى اظهار حقايق الهى. [غايت خلق] غايت وجود آن چيست ؟ پاك و خالص شدن ازامتزاج (واجمال، به معناى رسيدن به مرحله ظهور تفصيلى) تا آن كه هر عالمى حظ و بهره خود را از پديد آورنده اش بدون امتزاج دريافت كند. (139) نخستين عالمى كه از قلم اعلى به عرصه ظهور رسيد، عالم ارواح (عقول دراصطلاح فلاسفه) مى باشد كه بدين اسامى ناميده مى شود: (140) «عالم غيب »، «عالم امر»و «عالم ملكوت ». خلاصه آنكه: اگر از باب تشبيه به علل اربع، عماء را صورت كل عوالم بدانيم و هباء را - چنانكه خواهد آمد - ماده كل عوالم، عقل را بايد فاعل (قريب) عوالم دانست كه همگى تعينات نفس رحمانى اند (141) و علت غايى جهان جز حق متعال نيست.