4. هباء - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. هباء

ابن عربى آغاز خلق را هباء دانسته و اولين موجود در هباء را نيز (چنان كه آمد) حقيقت محمديه، هباء در نظر وى محل تجلى اول حق تعالى است كه آن تجلى باعث ظهور عالم گشته است، اين هباء مانند اسما، وجود عينى ندارد ومعقول است، اما محسوس الاثر. (142) وى مى گويد: «چون خداوند اراده نمود جهان رابيافريند، آن را بر حسب علم ذاتى خود انشا كرد آنگاه به اراده خود با تجليى ازتجليات تنزيهى اش حقيقتى به نام «هباء» پديد آورد، حقيقتى كه به منزله طرحى است كه بنا از گچ مى ريزد تا هر شكلى از اشكال كه بخواهد بدان بدهد و در آن بناكند. اين نخستين موجود جهان است كه اهل نظر آن را «هيولاى كل » ناميده اند، چراكه محل قبول صور كل جهان است.»

وى در كتاب عقلة المستوفز در توصيف هباء چنين آورده است: «خداوندهباء را به وجود آورد كه اولين صورت، قبل از صورت جسم است كه طبيعت درآن ظهور مى يايد و براى هباء نيز طولى و عرضى و عمقى است (لكن نه به نحوابعاد جرمانى بلكه) طولش از عالم عقل است و عرضش از عالم نفس و عمقش خلا است [ اين توصيف، هباء را به عالم خيال مطلق نزديك مى سازد كه به عالم روحانى و عقل و نفس نزديكتر است تا به عالم اجسام] از اين روست كه در اين عالم، آن سه حقيقت جمع شده اند و اين عالم را مى توان «جسم كلى » ناميد، اين عالم، آغاز عالم تركيب است و استواى آن بر عماء (عرش الحيرة) است كه عرش ششم است كه عرشى نسبى است و چنان كه گذشت بحرى فاصل بين حق و خلق كه در اين بحر فعل ما به خداوند در قالب صفات تشبيهى، منتسب مى شوند، همچنان كه فعل خداوند نيز در همين بحر در قالب معجزات و كرامات به ما نسبت مى يابد.» (143)

سپس خداوند با نور خود بر آن هباء تجلى نمود و در آن، هر چيزى به حسب استعدادش از خداوند بهره يافت (144) و بالاخره (علاوه بر اعيان عالم) عين حضرت محمد(ص) (تجسد حقيقت محمديه) از تجلى حق در هباء به وجود آمد، در حالى كه نزديكترين كسان به او على بن ابى طالب «امام العالم و سرالانبياء اجمعين » بود. (145)

وى مى گويد: ما به اين حقيقت از طريق كشف پى برده ايم نه برهان; او اين حقيقت را «عنقا» نيز ناميده است، چرا كه على رغم شنيده شدن نام او جز بامثلهايى كه زده اند شناخته شدنى نيست. (146)

/ 121