گرچه علم حضورى، شهود واقعيت است، اما از آنجا كه هم انسان، داراى بطون و لطايف سبعه است و هم خلقت، بطن در بطن و محفوف به اسرار مى باشد واز طرفى علم با عالم و معلوم، متحد بوده و قوام علم حضورى بر درجه تهذيب وصفاى آينه روح سالك است، بنابراين شهودها و مكاشفات و علوم حضورى به حسب مرتبه و درجه عارف مى باشد و غلبه حال يا مقامى خاص در حين مكاشفه يا مشاهده (علاوه بر برخى علوم سابق و پيش فرضهاى ذهنى) در حصول مشاهده، مؤثر است. (17) از اين رو مكاشفان و اهل سلوك موظف شده اند، حين تعبير به لفظى خاص ياتعبير معنايى از مكاشفات، همه اين امور را به دقت در نظر داشته باشند وحتى الامكان، كار تعبير را به فرد راه رفته كاردان بسپارند; همچنين ديگران، هنگام تلقى اين اخبار و اسرار، بايد به مقام و حال گوينده و نيز نكات ياد شده توجه نمايند. بنابر آنچه كه گذشت، اگر گاه تفاوت يا اختلاف ظاهرى بين كلام عرفا يا بين كلمات يك عارف به چشم مى خورد، غالبا به همين اختلاف نظرگاه و نوع شهود ومشهود برمى گردد. نكته مهم ديگر، آن است كه اصطلاح اعتبار در عرفان دراستعمال تركيباتى، همچون اعتبارات وجود به معناى شهود و حاكى از مرتبه ودرجه شهودى است، نه صرف لحاظ و اعتبار ذهنى فلسفى.