6. مرآتيت طرفينى
«جلت فى تجليه الوجود لناظرى
ففى كل مرئى اراها برؤية »
ففى كل مرئى اراها برؤية »
ففى كل مرئى اراها برؤية »
آينه اى عكس تو رنگ كسى است
تو زهمه رنگ جدا بوده اى
تو زهمه رنگ جدا بوده اى
تو زهمه رنگ جدا بوده اى
يار بى پرده از در و ديوار
در تجلى است يا اولوا الابصار
در تجلى است يا اولوا الابصار
در تجلى است يا اولوا الابصار
جلوگاه رخ اوديده من تنها نيست
ماه و خورشيد هم اين آينه مى گردانند
ماه و خورشيد هم اين آينه مى گردانند
ماه و خورشيد هم اين آينه مى گردانند
چند نكته:
الف) با اينكه حق و خلق هر يك مرآت و آينه يكديگر مى باشند، اما بايد به تفاوتهاى اين دو آينه توجه نمود، چرا كه اول مرآتيت (آينه بودن) و انعكاس صور در ممكنات به جهت خالى بودن آينه از صور و كيفيات و كمالات است وصورت مرآتيه در نهايت، صرفا نمود كمالات است، نه به جهت آن كه خود واجدآنها باشد در حالى كه مرآتيت حق تعالى به جهت آن است كه او حاوى تمام حقايق اعيان و اشيا، در عين بساطت و لا بشرط بودن ذات است. (يعنى به جهت بى قيد و تعين بودن او فى حد نفسه) ثاني مرآت و آينه در عالم ممكنات از دوحيثيت وجود و مرآتيت وبه عبارتى استقلالى و ارتباطى تركيب يافته است كه همين تركيب آينه ها از دو جهت و نيز محدود بودن به حد عدمى باعث مى شود كه آينه از جميع وجوه، صادق و تمام نما نباشد، بلكه از وجهى، صادق و از جهتى كاذب باشد، حال آن كه حق تعالى آينه تمام نما بوده و مرآتيت او كامل و مطابق آنچه ممكنات در نفس الامر دارند، مى باشد چه اين كه همه كمالات آنها را به نحواتم و اعلى واجد است و چنان كه گذشت وجود او عين شهود و علم اوست به تمام كمالات و اسما و صفات و لوازم اسما و تعينات علمى. ثالث آينه بودن ممكنات به لحاظ آن است كه اين مظاهر، محل قبول فيوضات حقند، در حالى كه مرآتيت حق به جهت آن است كه فاعل و مظهر (اظهار كننده) مظاهر است. ب) رؤيت خلق در حق بر دو نوع است : گاه به نحوى است كه عالم را در آينه ذات حق و مقام الله - جل جلاله - مشاهده مى كنند كه مقام وحدت است و گاه به نحوى است كه عالم را در آينه اسما و صفات حق كه مقام تكثر است نظاره مى نمايند و حكم اين دو نوع نگرش نيز، متفاوت است. (52) پ) در ادبيات عرفانى اطلاق آينه برجهان بيشتر صورت گرفته و استعمال فراوانترى دارد و وجه آن مى تواند اين نكته باشد كه شان آينه معمولا شان آلى است (نه استقلالى) به نحوى كه خود مرآت و آينه در مرئى و صاحب صورت،مختفى شده و مانند آن است كه به يكباره محو مى گردد و ناظر، تنها به عكس وصاحب تصوير توجه دارد در حالى كه سعى سالك و عارف در جلوه نمايى حق واختفاى عالم و يا جمع بين دو ديدگاه است. ت) سه ديدگاه مطرح شده (در مبحث روش شناسى عرفانى) در اين بحث نيزرخ مى نماياند، چون كسى كه حق و وحدت بر او غالب شود، تنها حق را آينه خلق مى يابد و آن كس كه خلق و كثرت بر او غالب شود، تنها خلق را آينه جمال حق مى بايد و آن كس كه صاحب مقام جمع است، هم حق را آينه خلق و هم خلق راآينه حق مى داند. (53) ث) عارف با ديد عميقتر درمى يابد كه همه عالم آينه است آن هم بدان نحو كه همه كمالات و همه مظاهر در تك تك اجزاى عالم جلوه گرند و به تعبير عراقى:
تو ديده به دست آر كه هر ذره خاك
جامى است جهان نماى چون در نگرى (54)
جامى است جهان نماى چون در نگرى (54)
جامى است جهان نماى چون در نگرى (54)