2. موجودات به عنوان تعينات شؤون حق تعالى - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. موجودات به عنوان تعينات شؤون حق تعالى

ابن عربى در فتوحات گويد: «مامن شى ء فى تفاصيل العلم الا و فى الحضرة الالهية صورة تشاكل ما ظهر اى يتقيد بها و لولاهى ما ظهر...; چيزى در تفاصيل عالم نيست،مگر اين كه در حضرت الهيه، صورت و تعينى كه مطابق با آن و منطبق بر آن است، وجود دارد به نحوى كه اگر چنين نبود ظاهر نمى شد.» و نيز گويد: «ما ثم وجود الا الله خاصة و كل موصوف بالوجود مما سوى الله فهو نسبة خاصة و الارادة الالهية انما متعلقها اظهار التجلى فى المظاهر...» هر چيزى از ما سوى الله كه به وجودموصوف شد، نسبتى خاص و مسبوق به اراده اى الهى است كه متعلق اين اراده،اظهار و تجلى مظاهر و مجالى يا مظهرى خاص مى باشد و مقصود از مظهر، صرف نسبتى است والا اين «ظاهر» است كه دايما موصوف به وجود است، (اما) مظهردايما به عدم متصف است. (12) چنان كه از اين متن برمى آيد، آنچه كه به موجودات(كه در واقع مظاهرند) قابل انتساب است صرف نسبت به وجود است، نه نفس موجوديت و اين انتساب نيز صرفا اضافه اشراقيه است كه مبدا اين اضافه نيزتعينى است در موجود مطلق است. (صورة تشاكل ماظهر فى الحضرة الالهيه).ابن فنارى نيز به تبع قونوى و ابن عربى حقيقت موجودات را تعينات حق تعالى مى داند. (الموجودات تعينات شئونه سبحانه و حقائق الاسماء و الاعيان عين شئونه التى لم تتميز عنه الابمجرد تعينها منه و هو غير متعين.) (13) كه اين كلام، ناظر به انتساب موجودات به عين ثابته خود از جهتى و به فيض مقدس كه تقاضيات و مقتضيات آن اعيان رابرآورده مى سازد، از جهتى ديگر است. پس آنچه به شى ء مى توان نسبت داد(حقيقت او) عبارت است از فيض مقدس كه به رنگ و قالب اعيان ثابته واستعدادهاى غير مجعول موجودات درآمده است.

ابن فنارى در «مصباح الانس » اصل چهارده از فصل اول در مورد حقيقت موجودات، بحث را با دقت و با تفصيل بيشترى مطرح مى نمايد. بدين بيان كه حقايق از يك جهت، اسماى حسناى منتسب به حق تعالى مى باشند و از جهت ديگر، تعين منسوب به عالم و كون، چرا كه اين حقايق از طرفى اسماى ذاتيه حقندچون تعينات علمى اند كه عين ذاتند و از طرف ديگر، مجالى ذات حق و مظاهروجودى اند و نيز صورتهايى كه احديت در آنها ظهور مى يابد و از جانب ديگر(سوم) كه جنبه اى دقيقتر مى باشد، آنها مجالى ذاتند، لكن نه ذات مطلق من حيث هو، چرا كه از اين حيث، او غنى است و چيزى با او معيت ندارد، بلكه محل جلوه حقند و اسماى ذاتيه كليه، نظير مفاتيح و خادمهاى آنها كه امهات صفات الهيه مى باشند و از جهت چهارم كه دقيقترين وجوه است و مناسبتر با جلال خداوند،حقايق و احكام وحدت مطلقه و تعين اول حق تعالى مى باشند كه در غيب هويت،پنهان بوده اند و حكم آن وحدت بر اسما و صفات و هر كثرت و تعين و ظهور وتجليى نافذ و جارى است و اين حقايق از باطن حق تعالى بر ظاهر او پديدارشده اند. (14) و (15)

/ 121