ث) تجلى، امامت و خلافت - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ث) تجلى، امامت و خلافت

قبل از پرداختن به اين مبحث، بايد سه واژه خلافت، امامت و ولايت در نزدعرفا روشن گردد; عارف گرانقدر شيعى، سيد حيدر آملى گويد:

«خلافت » نزد عارف، اقتضاى حكم سلطنت ازلى ذات و صفات عاليه حق است; يعنى، بسط مملكت الوهى و امضاى امور و حفظ مراتب وجود و سريان احكام در آنها و از آنجا كه مباشرت اين امور از ذات قديم حق، بدون واسطه خليفه اى كه به خلعت همه اسما راسته شده و متمكن از تصرف در ملك و ملكوت باشد (انسان كبير) صورت نپذيرد، وجود خليفه اى بر صورت و صفات مستخلف عنه لازم گرديد.

«ولايت » (كه خليفه، حائز آن است) عبارت است از تصرف در خلق بعد ازفنا در حق و بقا به او; اين ولايت خود باطن نبوت است، چون ظاهر نبوت انبا واخبار است و باطنش تصرف در نفوس و اجراى احكام; عرفا متذكر اين نكته شده اند كه ولايت من حيث هى هى، صفت الهى و نعتى مطلق است و از اين روغير منقطع مى باشد و الى الابد مظهر دارد (ان الله هو الولى الحميد) اما «نبوت »، صفت انبيا و نعتى مقيد است (و خداوند به اسم «النبى » متصف نمى شود) و از اين رو منقطع گرديده است (284) . حال پس از تعيين معناى ولايت و پس از ايضاح اين معناكه قطب و خاتم نبوت، رسول خاتم(ص) مى باشد، دو مبحث مهم در بين عرفامطرح است:

1. تعيين ولى مطلق و ختم ولايت مطلقه;

2. تعيين ولى مقيد و ختم ولايت مقيد كه اين دو مبحث را خود رساله جداگانه و تحقيق مفصل در خوراست. (285) و اما امامت، «امامت » نزد اهل معرفت عبارت است از خلافت از جانب خداوند و قطب زمان كه از امام، صاحب اين خلافت به «ولى » نيز تعبير مى شود.«امامت بالذات » مربوط به ائمه معصومين - عليهم السلام - است كه از مشكات خاتم نبوت اخذ نموده و همچون نبى خاتم مظهر جميع اسماى الهى مى باشند و با نص الهى به مردم شناسانده شده اند، ايشان به حكم آيه شريفه «و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون » (286) «هدايت بالامر» داشته و با امر حق در نفوس خلق تصرف مى نمايند و به كمال معنويشان رهنمون مى شوند، خلاصه آن كه امام و ولى نزد اهل حقيقت، امام اعظم و ولى مطلق است كه قطب و امام الائمه است ومدار وجود (عالم تكوين) و شريعت (عالم تشريع) است. (287)

در دعاى رجبيه در وصف ائمه اطهارعليه السلام چنين آمده است: «فجعلتهم معادن لكلماتك واركانا لتوحيدك و آياتك ... فبهم ملات سمائك و ارضك حتى ظهر ان لا اله الا انت ». (288)

و «امام بالعرض » كسى است كه بر اثر متابعت شرع و طريقه خاتم رسل(ص)و ثقلين (كتاب خدا و ائمه اطهار) در زمان غيبت به رتبه رهبرى معنوى (و گاه رهبرى اجتماعى توامان) مى رسد.

آنچه در فصل قبل گذشت، اثبات ضرورت وجود مظهر اسم اعظم (انسان كامل) بود كه واسطه فيض حق تعالى به عالم ماسوى الله مى باشد و واجد تفاصيل كمالات عالم است، به نحوى كه در قوس نزول، مستجمع مراتب عقلانى، مثالى وجسمانى شده و در قوس صعود نيز پس از جسميت به تجرد برزخى و عقلى وسپس به مرحله فنا و بقا در اسم شريف الله برسد (چنين موجودى هم مصداق «يا كل الطعام و يمشى فى الاسواق » است و هم مصداق «فكان قاب قوسين او ادنى » واوست كه با اين دو جنبه لاهوتى و ناسوتى مظهر ربوبيت ورزاقيت و ساير اسماى حسناى حق است); از اثبات اين ضرورت و نياز وجودى، واضح مى شود كه محال است جهان، خالى از چنين واسطه فيض بوده باشد، (289) واسطه اى كه هم خود معتدل باشد و هم به تعديل رساننده جهان در مراحل متفاوت باشد، به علاوه هم در بعدتكوين و هم در بعد تشريع برطرف كننده نياز عالميان باشد.

و به همين جهات است كه خود او بايد از هرگونه شر نظير گناه، سهو، نسيان واشتباه بركنار باشد، بلكه در حد انسان كامل، مظهر اتم همه اسماى الهى باشد.

بدين جهت است كه محققان از عرفا پس از نبى اكرم (ص) نيز به ضرورت واسطه فيض كه در حد اعلى، صفات كماليه را داشته باشد معتقدند، بعينه همان طوركه شيعه در مورد ائمه - عليهم السلام - معتقد است كه پس از پيامبر ملجا خلق وواسطه فيض تكوينى و تشريعى، امامانى در حد اعلاى درجه ولايت تكوينى ونيل به فنا و بقاى ذاتى و وصفى و فعلى مى باشند، چنان كه اميرالمومنين عليه السلام نيزفرموده اند: «اللهم بلى لاتخلو الارض من قائم لله بحجته » و به گفته مولان




  • پس به هر دورى وليى قائم است
    تا قيامت آزمايش دايم است



  • تا قيامت آزمايش دايم است
    تا قيامت آزمايش دايم است



البته شيعه، نبى اكرم (ص) و ديگر ائمه را همه از يك نور مى داند كه به حسب شرايط و ظرفيتهاى زمانى در مظاهر مختلفى جلوه گر شده اند. پس گرچه وجودخليفة الله على العالم لازم است، اما هر عصرى و زمانى، ظرفيت دريافت يك سلسله از فيوضات خاص را دارد، از اين رو ظهور آن حقيقت، دفعة واحدة ميسرنيست و بايد تدريجى باشد. (290) پس يك حقيقت است، اما ظهورش تدريجى است. (291)

/ 121