5. اسم مستاثر - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5. اسم مستاثر

گر چه همه موجودات جهان در حضرت علميه حق، سابقه داشته و مظهراسمى از اسماى الهى مى باشند، اما چنين نيست كه هر اسم الهى و هر تعين حق وهر عين ثابت درحضرت علميه حق، مظهرى داشته باشد. عرفا به اسمى به نام اسم مستاثر (آنچه خداوند بر اى خود اختصاصا برگزيده) قائلند كه اصل اين اصطلاح از برخى ادعيه و روايات وارده از رسول اكرم (ص) اخذ شده، آنجا كه خداوند راچنين قسم داده اند:

«باسمك الذى استاثرته فى غيب علمك; (42) به اسمى كه آن را در علم غيب خودبرگزيده اى و نهان داشتى تو را سوگند مى دهم.» در توضيح اين مطلب كه چرابرخى اعيان در خارج، وجود عينى پيدا نمى كنند، عرفا بحثى را تحت عنوان امكان و امتناع مطرح ساخته اند كه با امكان و امتناع فلسفى تفاوت فراوان دارد و حاصل آن چنين است: اسما برخى ممكن الظهورند (43) و مظهر مى طلبند و برخى ممتنع الظهور، بدين معنا كه استحاله ظهور و اباى از مظهر دارند (44) و حق تعالى نيز به حسب مقتضايشان، اجابت مى كند.

بيان مطلب، آن است كه چنان كه ديديم اسم باطن دو جنبه دارد:

1. جنبه مضاف;

2. جنبه مطلق. اين جنبه اخير از اسم باطن از آن حيث كه ضد ظاهر است عين ثابتى دارد و درنتيجه، اين عين ثابت، مقتضى بطون و اختفا مى باشد، از اين روهيچ گاه به عرصه ظهور خارجى نخواهد رسيد و الا مظهر ظاهر مى بود، نه باطن كه اين خلف فرض است. و اين اسم، همان اسم مستاثر، است كه در روايت و ادعيه وارد شده است و بزرگان عرفان، نظير: ابن عربى و قونوى و اتباع و شارحان ايشان به تشريح آن پرداخته اند.

اما گروهى از عرفاى متاخر با اين عقيده مخالف بوده و اسم مستاثر و مختفى را نيز داراى مظهر دانسته اند با اين فرق كه مظهر آن نيز مستاثر و مختفى است وچنانچه در بحث وجه خاص خواهد آمد، وجه خاص هر موجود، مظهر اسم مستاثرحق در آن موجود مى باشد. (45) ظاهرا مستند ايشان قاعده «التعين يقتضى المظهرية »مى باشد و قول صاحب فتوحات كه قريبا نقل شد (مبتنى بر لزوم تعطل در عالم هستى) را نيز مى توان مؤيدى بر اين قول دانست.

جيلى در اين مورد چنين آورده است:

براى حق تعالى جز يك تجلى وجود ندارد و براى اين تجلى واحد جز اسم واحدى نمى توان يافت و اين اسم واحد نيز جز وصف واحدى نخواهد داشت وهمگى اينها در وحدتى غير متكثر جمع مى شوند. پس حق متعال از ازل بر خويش متجلى است به همان تجلى كه تا ابد بر خود دارد. و اين تجلى واحد همان امرمستاثر است كه بر غير خود آن را اظهار نمى دارد و اين جامع انواع تجليات است. (46)

/ 121