ويژگيها و صفات انسان كامل (95) - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ويژگيها و صفات انسان كامل (95)




  • آدم اصطرلاب گردون علوست
    هر چه در وى مى نمايد عكس اوست
    همچو عكس ماه اندر آب جوست



  • وصف آدم مظهر آيات اوست
    همچو عكس ماه اندر آب جوست
    همچو عكس ماه اندر آب جوست



«مولانا»

اين بحث را با استناد به اقوال بزرگان عرفان چنين پى مى گيريم:

اولين ويژگى مهم انسان كامل چنان كه گذشت، جمعيت احدى او نسبت به تمام تفاصيل و كمالات اسمايى و صفاتى و افعالى حق متعال است، (96) او نسخه جامع است (97) كه آنچه در عالم كبير است (اشيا) و نيز آنچه در حضرت الهيه است(اسما) مجموع در آن است، بنابراين هم حادث است و هم قديم و هم حق است وهم خلق، (98) او كون جامع و اكمل مجالى خداوند و مظهر اسم اعظم است، (99) او برزخ جامع است كه گرچه به لحاظ بدن عنصرى، متاخر از بسيارى موجودات و جميع انبياست، اما به لحاظ وجود كلى سعى و انبساطى اش مقدم بر همه بوده و همه انبيادر شريعت و ولايت خود، وارث او مى باشند. (100)

دومين ويژگى مهم انسان كامل آن است كه از آنجا كه واسطه و مدد الهى وحق، مخلوق به است، بنابراين نه خلق است نه حق و به عبارتى هم خلق است و هم حق; (101) يعنى به اعتبار ربوبيت خود نسبت به خلق و اتصافش به صفات الهى، حق است و به اعتبار مظهريتش نسبت به حق، عبد است «فكل ماسوى الانسان خلق الاالانسان فانه خلق و حق ». (102)

سومين ويژگى مهم انسان كامل آن است كه علاوه بر تحصيل قرب نوافل به مرتبه قرب فرايض (103) نيز رسيده بدين جهت خود به منزله يدالله و علم الله و ارادة الله است (104) كه در جهان به اذن الله و به مدد اسماى الهى تصرف مى كند، (105) چرا كه اوخود «وجه الله » است.




  • روى مقصود كه شاهان به دعا مى طلبند
    مظهرش آينه طلعت درويشانست



  • مظهرش آينه طلعت درويشانست
    مظهرش آينه طلعت درويشانست



و بدين جهت است كه در كتب عرفانى وارد شده كه اگر كامل، دائما به همه اشيا با علم و اراده و همتش ملتفت باشد، هيچ شيئى معدوم نمى شود (چرا كه علم واراده او علم و اراده حق است و بالعكس) و نسيان او نسبت به استحضار آنچه كه خداوند مى خواهد از ميان بردارد، موجب انقطاع مدد الهى بدانها و زوال صورت آنها مى شود. (106)

از خصوصيات انسان كامل، تدبير عالم است كه اين به لحاظ ويژگى خلافت اواز جانب خداوند است، (107) در روايات شيعه نيز به اين معنا تصريح شده كه «لولاالحجة لساخت الارض على اهلها». (108) ابن عربى از اقسام تاثيرات انسان كامل و ولى عارف در عالم را «خلق به همت » ذكر نموده; يعنى، همان طور كه انسان در حيطه بدن خود هرگونه فعل اختيارى را انجام مى دهد و همان طور كه به مجرد اراده خود،صورتهاى خيالى مورد نظر خويش را در صفحه ذهن تحقق مى بخشد همان طورنيز ولى كامل در مورد عالم خارجى چنين قدرتى دارد. (109)

و به همين جهت است كه در احاديث اماميه وارد شده كه در ذيل آيه هايى نظير «فلما آسفونا انتقمنا منهم » و ساير آياتى كه غضب، تاسف، انتقام و... را به حق متعال اسناد داده اند، چنين آورده اند كه خداوند خود تاسف و غضب و... ندارد، امابندگان و اوليايى دارد كه تاسف و غضب آنها موجب نزول عذاب مى گردد. (110)

در اين معنا از اميرالمؤمنين عليه السلام چنين نقل شده كه:

«انا علم الله و انا قلب الله الواعى ولسان الله الناطق و عين الله و جنب الله و انا يدالله;من علم خدايم و من قلب واسع پروردگارم و من زبان سخنگوى خداوندم وچشمان او و كنار (پهلوى) او و من دست حق تعالى مى باشم ». (111)

و از امام صادق عليه السلام نيز چنين روايت شده كه:

«رسول خدا(ص) و اميرالمومنين عليه السلام دين خداوند و وجه او و چشم اودر بين بندگان و زبانش كه بدان نطق نموده و دستش كه بر سر خلق است مى باشند و ما وجه خداييم كه از آن وارد مى شوند و مادام كه در آنها رويه اى باشد زايل نمى شويم.» (112)

همچنين فرمودند:

«خداوند عزوجل را خلقى است كه ايشان را از نور خود آفريده است...كه ايشان چشم بيننده خداوندند و گوش شنواى او و زبان گوياى او در بين خلقش... پس به واسطه آنها سيئات محو مى شوند و ظلم دفع مى شود و...». (113)

دو نكته: در ارتباط با اشرفيت انسان (114) از كل عالم دو نكته حائز اهميت است:

اول اينكه در برخى تعابير، ماده و عالم جسمانى كه در آخرين درجه قوس نزول ظهورات الهى واقع شده، «ظهور تام » ناميده شده است (115) كه نبايد با اشرفيتى كه منحصر به انسان كامل است خلط گردد، چرا كه آنچه برخى عرفا گفته اند كه هرچه مظهرى از حق تعالى دورتر و در درجه انزل و پايين ترى باشد ظهورش بيشتراست، مقصود، ظهور خود آن مظهر است در نزد خلق، نه ظهور حق تعالى در آن،چنان كه به عنوان مثال، عالم جسمانى را ذكر نموده اند كه هم در عالم حواس ظهورى دارد و هم براى خيال و هم براى قوه عاقله و الا در مورد ظهور حق در اشياهر چه شيئى به حق تعالى نزديكتر است ظهور خداوند در آن بيشتر است. (116)

نكته دوم آن كه شيخ محى الدين ابن عربى در فص عيسوى از فصوص مى گويد: فضيلت نوع انسان بر ملائكه سماويه و ارضيه مسلم است، اما ملائكه عالون بر انسان تقدم و اشرفيت دارند، (117) لكن در نقش الفصوص و فص آدمى مى گويد: اما نسبت به انسان كامل همه ملائكه در رتبه مادون قرار گرفته اند. (118)

شارح قيصرى از كلام اول شيخ در فص عيسوى چنين برداشت نموده كه ابن عربى مطلق ملائكه را بر نوع بشر رجحان داده، از اين رو در اين موضع به نقد آن پرداخته، اما دو قول مزبور وجه جمع دارد و آن اين كه ملائكه عالون بر نوع انسان تقدم و اشرفيت دارند، اما انسان كامل بر همه افراد ملائكه عالون و بالطبع سايرافراد ملائكه فضيلت و اشرفيت دارد. (119) بهر حال عرفا غالبا مقصود از تعليم كل اسماء به آدم(ع) را متحلى شدن او به مظهريت كل اسماء دانسته و وجه سجده ملائكه بر او را همين امر دانسته اند.

/ 121