مدخل - تجلی و ظهور در عرفان نظری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی و ظهور در عرفان نظری - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مدخل

قبل از پرداختن به بحث نظام مظهريت در فصلهاى بعد، لازم است به چندقاعده كه زمينه ساز اين بحث مى باشد، اشاره شود:

1. استناد موجودات به مرتبه الوهيت و واحديت

مفاد اين قاعده آن است كه وجود مطلق (يعنى وجود حق تعالى) از آن حيث كه اطلاق دارد (يعنى مقام ذات و هويت غيبيه) در حيطه ادراك و شهود درنمى آيد و از اين رو نه معلوم مى شود و نه محكوم عليه، بنابراين در عرفان، بحثى مگر به نحوى سلبى از آن نخواهد شد، بنابر اين به هيچ اسمى نيز متصف نمى شود،از جمله وحدت يا وجوب مبدئيت يا اقتضاى ايجاد يا صدور، چرا كه همه اين اوصاف، فرع بر تعين و تقيد ذاتند كه با اطلاق آن مقام سازگار نيست; همچنين درمقام احديت نيز همين بحث جارى است قونوى نيز در نصوص گويد: «اعلم ان الحق من حيث اطلاقه الذاتى لايصح ان يحكم عليه بحكم او يعرف بوصف او يضاف اليه بنسبة ما من وحدة او وجوب وجود او مبدئية او اقتضاء ايجاد او صدور اثر او تعلق علم منه بنفسه او غيره. لان كل ذلك يقضى بالتعين و به همين جهت عرفا موطن ومحط سببيت و ظهور و ايجاد را رتبه واحديت و الوهيت دانسته اند، (4) چرا كه نخستين محل بروز تفصيلى اسما و صفات، همين مرتبه مى باشد و از همان جاست كه فيض مقدس حق به حسب قابليات اعيان ثابته به موجودات عينى خارجى ظهور مى بخشد. قونوى در فكوك گويد: تحقيق آن است كه تاثير هر مؤثرى درهر متاثر، متوقف بر نوعى ارتباط است و ارتباط بين دو يا چند شى ء نيز جز به واسطه مناسبت يا امر مشتركى بين آن دو نيست و چون بين احديت ذات از حيث تجردش از همه اعتبارات با هيچ شيئى ارتباطى نيست، پس واضح شد كه مسببيت حق تعالى و نسبت صدور شى ء يا اشيايى از او تنها از جهت واحديت او مى باشد،چرا كه واحديت، مجمع و منبع صفات واسما و مشتمل بر كثرت نسبى مى باشد. (5) ابن عربى درباره اين مورد چنين مى گويد: «التجلى فى الاحدية لايصح لان التجلى يطلب الاثنين و لا بد من التجلى فلابد من الاثنين ... (6) ; تجلى در احديت صحيح نيست،چرا كه تجلى، اقتضاى دو طرف را دارد و آنجاكه تجلى است، حتما بايد طرفين حاضر باشند.» (7) درحالى كه لحاظ احديت، لحاظ «كان الله و لم يكن معه شى ء» (8) است.همچنين وى اين قاعده را در كتاب تجليات الهيه خود تحت عنوان «تجلى العلة »ضمن مباحثه اى كه با حلاج - در مشهدى از مشاهد و مكاشفات خود داشته و به حسب آنچه كه ذوقا دريافته است - با شرحى بيشتر بيان مى دارد. (9)

همچنين درجاى ديگرى از فتوحات چنين مى آورد: «المتوجه على ايجاد ماسوى الله - تعالى - هو الالوهة باحكامها و نسبها و اضافاتها، و هى التى استدعت الآثار فان قاهرا بلا مقهور و قادرا بلا مقدور محال » (10) آنچه به ايجاد ما سوى الله متوجه است ،مقام الوهت است با تمام احكام و اضافه هايش چه اين كه همين علت است كه استدعا و اقتضاى آثار مى نمايد، چرا كه اسم قاهر بدون مقهور و قادر بدون مقدور،محال است چه وجودا و چه فعلا و چه به لحاظ صلاحيت و استعداد.

در اعتبار احديت هيچ يك از اسما و صفات ظهور نمى يابند، چرا كه اين اعتبار محض ذات صرف است اما در اعتبار واحديت اسما و صفات با مؤثرات آنها ظهور مى يابند به نحوى كه هر يك عين ديگرى است (يعنى با لحاظ بساطت ذات و عينيت ذات با صفات).

در اعتبار الوهيت، اسما و صفات با تمامى مظاهر خود ظهور مى يابند (درمرتبه خلقى و ظهورى) اين مرتبه، جامع مراتب پست و والا مى باشد. (11)

/ 121