خلاصه اين بحث آن است كه: «هويت مطلقه » (كه فى حد ذاته غيب الغيوب است و نه حكمى بر آن توان نمود و نه خبرى از آن مى توان به دست داد) با «وحدت اطلاقى » خود كه «تعين اول » است، براى نخستين بار متعين مى شود و اين تعين اول خود دو چهره دارد:يكى از حيث بطون كه «احديت » است و ديگر از حيث ظهور يعنى «واحديت »;حق تعالى در وهله اول به ذات خود و كمالات مندرج در آن، التفات و علم پيدامى نمايد كه «نسبت علميه » و شهود مفصل در مجمل بدين علم و التفات، حاصل مى شود و آن تعين احدى و اين علم اجمالى، اقتضا و طلب ظهور و اظهار كمالات را دارند كه «تجلى اول » كه خود «فيض اقدس » يا جنبه بطون نفس رحمانى ناميده مى شود، حاصل اين اقتضا است، فيض اقدس، بر تعين واحدى (واحديت) كه «تعين ثانى » نيز نام دارد جلوه مى نمايد كه باعث ظهور تفاصيل اسمايى و صفاتى ونيز ظهور اعيان ثابته در حضرت علمى مى گردد و اين تعين ثانى كه ذات در آن به نحو شهود مفصل در مفصل به خويش علم دارد، خود اقتضاى تجلى دومى را داردكه «فيض مقدس » و «نفس رحمانى » نام گرفته، در اين مرحله نيز حق، به لوازم وكمالات ذاتى خويش عالم است. اين فيض، جنبه ظهور نفس رحمانى و اولين تجلى صادر شده از حق است ودر واقع آخرين آن نيز، چرا كه وحدت در اينجا وحدت حقه ظليه است و اوليت نيز اوليتى است كه ثانى ندارد، همان طور كه در مورد حق تعالى نيز به طريق اولى چنين است (چنان كه به اين نكته به دفعات اشاره شد) و همين فيض و نفس رحمانى است كه وجودى منبسط است و به منزله لوحى كه از هر مرتبه و مرحله آن، نقوش و ماهيات و تعيناتى انتزاع مى گردند كه سه حضرت و مرحله آخر از«حضرات خمس » يعنى عالم عقول، مثال و طبيعت، حاصل اين نگرش تكثرى به وجود منسبط مى باشد و بالاخره نوبت به انسان مى رسد كه مظهريت جميع اسما به نحو اعتدال را دربردارد و در صورت بالفعل شدنش جامع مراتب و مظاهر خواهدبود. (130)