حقوق از دیدگاه نهج البلاغه

زین العابدین قربانی لاهیجی

نسخه متنی -صفحه : 13/ 5
نمايش فراداده

حق همسايه

داشتن همسايه خوب در مكتب امام تا بدانجا اهميت دارد كه به فرزند برومندش سفارش مى كند: پيش از راه از همراه و پيش از خانه از همسايه بپرس. 'سل عن الرفيق قبل الطريق، وعن الجار قبل الدار' [ نهج البلاغه نامه ى 31. ] و در خطبه ى 'همام' ضمن شمردن صفات پرهيزگاران، موضع زيان نرساندن به همسايه را خاطر نشان مى كند: 'و لا يضار بالجار'. [ نهج البلاغه خطبه ى 188. ] ولى در آخرين وصيتى كه به فرزندان و جميع بستگان و ارادتمندانش فرمود، حق همسايه را به قدرى بزرگ و محترم شمرد كه بالاتر از آن تصور نمى رود. امام در ضمن آن سفارش فرمود:

'الله الله فى جيرانكم، فانهم صويته نبيكم، ما زال يوصى بهم حتى ظننا انه سيورثهم' [ نهج البلاغه نامه ى 47. ]

'خدا را درباره همسايگانتان در نظر داشته باشيد كه آنان مورد وصيت پيامبر شما است كه همواره درباره ى آنان سفارش مى فرمود تا جائى كه گمان مى كرديم كه او همسايگان را جزء خانواده وارث برندگان قرار خواهد داد'.

بسيار روشن است كه دنيا دار حوادث و گرفتاريها است، چه بسا آدمى در زندگى نيازمند به كمك و محبت همسايه است و بدون عنايت و مهربانى او قادر بر رفع مشكلات فردى و اجتماعيش نخواهد بود و همين احترام متقابلها و رعايت حقوق دو جانبه ى همسايگى است كه موجب مى شود آدمى در موار بحرانى و گرفتاريهاى از ناحيه ى همسايه احساس امنيت كند و مشكلاتش را از رهگذر او رفع نمايد.

حقوق متقابل زمامدار و ملت

امام عليه السلام رابطه ى ميان زمامدار و ملت را همانند رابطه ى ارباب و برده نمى داند كه خود را مالك الرقاب ملت بداند و هر كارى كه دلش مى خواهد انجام دهد و كسى هم حق نداشته باشد در برابر نظرات او اظهار نظر كند و كردار و گفتارش را مورد انتقاد قرار دهد خير، امام عليه السلام اين رابطه را بر اساس دو نوع مسئوليت كه بخاطر برقرارى عدالت اجتماعى و مصالح عمومى، بعهده ى آنها گذاشته شده، مى شناسد و براى هر كدام در دائره خير خواهى و حفظ مصالح ملى حقوق و وظائفى مقرر فرموده است.

امام عليه السلام در خطبه 33 نهج البلاغه اين حقوق را اينطور بيان مى فرمايد: 'اى مردم، من كه زمامدار شمايم به گردن شما حقى دارم و شما نيز به گردن من حقى، اما حق شما بر من اين است كه خير خواه شما باشم و با افزايش درآمد ملى، مواجب و حقوق شما را زيادتر كنم و براى آنان كه نادان و بى ادب نمايند، سطح آموزش و پرورشتان را بالا ببرم.

در مقابل حقى كه من بر شما دارم اينست: بيعتى كه با من كرده ايد به آن وفادار باشيد، در حضور و غياب، خير خواهم باشيد، هر گاه كه شما را براى كارى دعوت مى كنم پاسخ مثبت دهيد و از فرمانم سرپيچى ننمائيد'. [ ايها الناس ان لى عليكم حقا و لكم على حق. فاما حقكم على فالنصيحه لكم و توفير فنئكم عليكم، و تعليمكم كيلا تجهلوا و تادييكم كيما تعلموا، و اما جقى عليكم فالوفاء بالسيعه و انصيحه فى المشهد و المغيب، و الاجايته حين ادعوكم و الطاعه حين آمركم "نهج البلاغه ابن ميثم ج 2 ص 77". ] و در خطبه 207 آنجا كه يكى از يارانش را كه او را چنان ستوده بود كه بوى تملق و ثنا خوانى و تظاهر از آن مى آمد. ادب مى كند، تعليم مى دهد، زمامدار نبايد در برابر وظائفى كه انجام مى دهد، انتظار تكريم و تملق از ملت داشته باشد و ملت نيز نبايد با اينگونه اعمال، حقائق و شخصيت واقعى او را بر او و ديگران مشتبه كند و روح دو روئى و تملق را كه هزاران عواقب سوء بدنبال دارد، در جامعه رواج دهد، بلكه امام عليه السلام تعليم مى دهد كه: زمامدار ينز مانند ملت انسانست و از خطا و اشتباه در امان نيست، بنابر اين هر عملى كه او انجام مى دهد، اگر ملت تسليم بلا قيد و شرط باشد، چه بسا عواقب خطرناك بدنبال داشته باشد، از اينرو وظيفه ملت است كه در صورت احساس اشتباه و خطا، حقيقت را بدون ترس و دلهره با او در ميان بنهد و از كردار و گفتارش انتقاد نمايد و هيچگاه چنين عمل انسانى نبايد بر او گران ايد و خشم و كينه اش را نسبت به ملت برانگيزاند بلكه بالاتر از اين، وظيفه زمامدار است كه پيش از عمل با ملت مشورت كند و وظيفه ملت نيز هست كه خير خواه و ناصح او باشد.