دانستنیهای اسلامی

سید مصطفی حسینی دشتی

نسخه متنی -صفحه : 3007/ 1916
نمايش فراداده

كار :

آنچه كه شخص خود را بدان مشغول سازد، عمل و كردار. حضرات معصومين و پيشوايان دين قولا و عملا به كار و اشتغال تاكيد داشته و از بيكارى به شدت نهى نموده اند: على بن ابى حمزه گويد: روزى امام موسى بن جعفر (ع) را ديدم كه در مزرعه اش كار مى كرد و از سختى كار تا پا در عرق فرو رفته بود. عرض كردم: مگر كارگران كجايند كه شما خود كار مى كنيد؟ فرمود: آن كس كه از من و از پدرم بهتر بود به دست خويش در مزرعه اش كار مى كرد! گفتم: آن كه بود؟ فرمود: پيغمبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و نيز همه پدرانم به دست خود كار مى كردند و اين روش پيامبران و اوصياى آنان و بندگان شايسته خدا است.

محمد بن منكدر گويد: امام باقر (ع) را ديدم كه (از خستگى كار در باغ خود و ضمناً بدن حضرت هم سنگين بوده) به دو تن از غلامان خود تكيه زده (از باغ برمى گشت) بر او سلام كردم، حضرت نفس زنان و عرق ريزان سلام مرا پاسخ داد. عرض كردم: خدا شما را سلامت دارد اگر بدين حال كه در طلب مال دنيا مى باشيد مرگتان فرا رسد چه خواهى كرد؟ حضرت دستش را از دست غلامان به در آورد و تكيه داد و فرمود: اگر در اين حال بميرم در حالى مرده ام كه به عبادتى از عبادات خدا مشغولم زيرا بدين عمل خويشتن را از تو و از مردم بى نياز مى سازم، آرى از آن بيم دارم كه خداوند مرا در حال معصيتى ببيند. گفتم: خدا ترا رحمت كند خواستم ترا پندى دهم ولى تو مرا موعظه نمودى.

از امام صادق (ع) نقل است كه: يكى از اصحاب پيغمبر (ص) سخت دچار فقر و تنگدستى شد همسرش به وى گفت: خوب است به نزد پيغمبر (ص) رفته و از حضرتش مساعدتى بخواهى. وى به نزد حضرت رفت. چون پيغمبر وى را بديد پيش از آنكه وى اظهار حاجت خويش كند فرمود:هر كه از ما چيزى طلب كند به وى مى دهيم ولى اگر مناعت طبع داشته باشد و خود را محتاج ما نداند خداوند او را بى نياز سازد. وى نزد خود گفت: منظور پيغمبر جز من كسى نيست لذا چيزى اظهار نكرده برخاست و به خانه بازگشت و ماجرى را به همسر گفت. زن گفت: پيغمبر بشر است و علم غيب ندارد برو و خواسته ات را بگوى. وى دوباره رفت و چون حضرت او را ديد همان را تكرار نمود. شدت فقر وى را بار سوم نيز به نزد پيغمبر بازگرداند ولى چون اين بار همان را از حضرت شنيد برخاستو تبرى از دوستى به عاريت گرفت و به كوه رفت و مقدارى هيزم فراهم ساخت و به شهر آمد و هيزمها را به نيم مد (حدود نيم كيلو) آرد فروخت و به خانه برد و با خانواده اش مصرف نمود، روز بعد هيزم بيشترى آورد و به يك مد فروخت و همچنان به كارش ادامه داد تا توانست تبرى بخرد. دير زمانى نگذشت كه وى توانست دو شتر جهت حمل هيزم و غلامى كه وى را مدد كند بخرد و تدريجاً يكى از ثروتمندان شد آنگاه به خدمت پيغمبر (ص) آمد و ماجراى سه بار آمدنش به نزد حضرت به منظور مساعدت معروض داشت. پيغمبر فرمود: آرى من گفتم: اگر مناعت طبع به خرج دهى و چيزى طلب نكنى خداوند بى نيازت سازد.

مجاهد از اميرالمؤمنين (ع) نقل كرد كه فرمود: روزى در مدينه سخت گرسنه بودم از شهر بيرون شدم، باشد كه كارى و مزدى بدست آرم، رفتم تا به عوالى (چهار ميلى مدينه) رسيدم كنار خانه زنى مقدارى گل خشك انباشته ديدم دانستم وى مى خواهد آن گلها را (جهت ساختمان) تر كند، به نزد او رفتم و با وى قرار بستم در ازاء هر دلو بزرگآب كه بر آن گلها بريزم يك دانه خرما مزد بستانم. شانزده دلو كشيدم (از سنگينى دلو) دستم تاول زد، وى شانزده دانه خرما به من داد و من خرماها را به نزد پيغمبر (ص) بردم و دو نفرى آن را خورديم.

امام صادق (ع) فرمود: اميرالمؤمنين (ع) بيل مى زد و زمين احياء مى كرد و از درآمد رنج دست خويش هزار برده آزاد نمود.

على بن عبدالعزيز گويد: روزى امام صادق (ع) حال يكى از دوستانش به نام عمر بن مسلم از من پرسيد كه وى چه مى كند؟ گفتم: فدايت گردم وى چندى است كه از كسب و كار دست برداشته و به عبادت پرداخته است. فرمود: واى بر او مگر نمى داند كه دعاى كسى كه در پى كسب و كار نباشد به اجابت نمى رسد؟! سپس حضرت فرمود: گروهى از اصحاب پيغمبر (ص) هنگامى كه آيه (ومن يتّق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب)نازل شد دست از كسب و كار برداشته درب خانه به روى خود بستندو به عبادت پرداختند و مى گفتند: خداوند روزى ما را به عهده گرفته دگر نيازى به كار نيست. پيغمبر (ص) چون شنيد به دنبال آنها فرستاد و به آنها فرمود: چرا چنين كرديد؟! گفتند: چون ديديم خداوند خود روزى بندگان را عهده دار گشته نيازى به كار نديديم. حضرت فرمود: خير، چنين نيست كه شما فهميده ايد (فكر آدمى و اعضاء بدنش كه جهت كسب روزى به كار مى افتد وسيله اى است از جانب خداوند كه چون او بخواهد كار به نتيجه مى رسد و روزى به دست مى آيد); هر آنكس كسب و كار را رها سازد هرگز دعايش مستجاب نگردد.

ابو عمرو شيبانى گويد: امام صادق (ع) را ديدم كه بيلى بدست داشت و روپوشى زبر و خشن پوشيده بود و در باغ خود كار مى كرد و از پشتش عرق همى ريخت. گفتم: فدايت گردم بيل را به من ده به جاى شما كار كنم. فرمود: من دوست دارم كه شخص در راه معيشت خود رنج حرارت آفتاب تحمل نمايد.

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: بهترين كارها كارى است كه آغازش آسان و انجامش نيكو و فرجام و نتيجه اش پسنديده باشد. امام موسى بن جعفر (ع) فرمود: چون در برابر دو كار قرار گرفتى آن يك را انتخاب كن كه برخلاف هواى دلت باشد كه در مخالفت هواى نفس سود بسيار است. امام باقر (ع) در تفسير آيه (وأتوا البيوت من ابوابها) فرمود: يعنى به هر كار بايد از راه صحيح آن وارد شد. اميرالمؤمنين (ع) فرمود: بهترين كار آن كار است كه مورد رضاى خدا باشد. (بحار: 48 و 10 و 22 و 41 و 1 و 2 و غررالحكم)

به «كسب» نيز رجوع شود.

كارِث :

غم انگيز. آنچه موجب غم و اندوه گردد. مشقت زا. مؤنث آن كارثة. ج: كوارث. اميرالمؤمنين (ع) در وصف حالت كسى كه مشرف به مرگ است. «فى سكرة ملهثة، و غمرة كارثة». (نهج: خطبه 83)

كارخانه :

سراى كار. معمل. مصنع.

كار خير :

امر خير. كار نيك. در حديث است: تا مى توانيد كار خير به پيش فرستيد كه فردا به نتيجه آن دست بيابيد. (بحار: 10/92)

از رسول خدا (ص) روايت شده كه اتمام كار خير به از آغاز نمودن به آنست (بحار: 74/417). از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر كسى كه عمل خيرى را انجام مى دهد شايسته است كه تا يك سال به آن كار ادامه دهد و كمتر از اين مدت آن را رها نسازد (بحار: 78/48). امام باقر (ع): هر كار خيرى را به نزد خداوند، وزنى و ثوابى مقرّر و معيّن است جز قطره اشكى كه از خوف خدا ريخته شود، كه خداى تعالى با آن يك قطره، درياهاى آتش را در قيامت فرو مى نشاند... (بحار: 93/335)