اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 118
نمايش فراداده

لا يَزْدادُ النَّاسُ مِنَ النُّفُورِ عَنْهُ وَالضّحْكِ مِنْهُ».1 در نتيجه، مردم مشاركت خود را در صحنه سرنوشت سياسى در قالب «النَصيحَةُ لِلاْءِمام» اعمال مىكنند، چنان‏كه مسكويه مىگويد:

اَلاَْسْفَل اِلَى النَّصيحَة واَلطّاعَة؛2 يعنى شهروند از شهريارى كه واجد شرايط شرعى باشد اطاعت مىكند و در صورتى كه انحراف پيدا كند مهم‏ترين حق و تكليف شهروند، انتقاد و نصيحت است.

2 ـ مخالفت حكومت با شريعت

در فلسفه سياسى معلم ثالث عنوان «ملك» براى حاكمى است كه برحسب شرع عمل كند و در صورتى كه تصميمات و رفتارهاى او براساس شريعت نباشد از حكومت او با عنوان «غلبه» و از حاكم با عنوان «متغلب» ياد شده است.3 در جامعه دينى كه مردم پاىبند شريعت‏اند، اعتقاد عمومى بر آن است كه هرگونه مشروعيت و مشاركت بايد مبتنى بر دين باشد، زيرا در غير اين صورت همه تعامل‏ها و تعاون‏هاى بين شهريار و شهروند، بلكه بين شهروندان مختل مىشود. مسكويه در «تهذيب الاخلاق» حاكمان را مسؤول حفظ سلسله مراتب اجتماعى مىداند و معتقد است براساس عنصر «عدالت» كه از شرايط شرعى حكومت است، بايد اين مراتب را حفظ كرد:

و چون اين مراتب، محفوظ به عدالت تامه و مساوات حقيقيه نباشد و در آن انحراف ايجاد شود فساد به او روى مىآورد، رياست‏ها دست به دست منتقل شده و كارها وارونه مىگردد، شهريارى به رياست تغلّب مبدل مىگردد و به تَبَع آن محبّت شهروندان به عداوت تبديل گشته و همه سلسله

1. همان، ص 335.

2. همان، ص 107.

3. همان، ص 107 و 108.