اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 80
نمايش فراداده

بنابراين، مسكويه هم هدف اخلاق را ترويج محبت به ديگران و تأسيس اجتماع منسجم مىداند و هم غايت شريعت را ترويج محبت و انس و تعاون معرفى مىكند. به اعتقاد وى، جامعه‏اى كه براساس اخلاق و شريعت بنا شود جامعه سعادتمندى است.

عدالت

معلم ثالث بر مبناى تقسيم فيلسوفان كلاسيك، قواى نفسانى انسان را به سه قسم تقسيم مىكند:

1 ـ قوه‏اى كه انديشيدن و تمييز و نظر در حقايق امور دارد؛

2 ـ قوه‏اى كه انسان به سبب آن، غضب كرده و به كارهاى هولناك دست مىيازد؛

3 ـ قوه‏اى كه فرد به سبب آن، شهوات، خواهش‏ها، راحتىها و خوردنىها را مىطلبد.

هر يك از قواى مزبور حد اعتدال، افراط و تفريط دارد. بر مبناى اعتدال در قوا، سه فضيلت از آن‏ها ناشى مىشود: براساس اعتدال در قوه تمييز كه در نفس ناطقه است فضيلت حكمت به وجود مىآيد؛ در قوه غضبيه، فضيلت شجاعت شكل مىگيرد و در قوه شهويه كه در حس شهوانى است فضيلت عفت پديد مىآيد. اجتماع فضايل سه‏گانه در انسان قوّتى به نام «عدالت» را پديد مىآورد كه مسكويه در «رسالة العدل» از آن با عنوان «عدل اختياري»1 ياد مىكند. وظيفه اين فضيلت برقرارى اعتدال بين قواى سه‏گانه است تا يكى بر ديگرى غلبه نيابد و هركدام به فضيلت خويش نايل شود. اهميت فضيلتِ عدالت نزد معلم ثالث به قدرى است كه هم آن را ثمره فضايل و هم عين فضيلت2 مىداند. ايشان در

1. رسالة العدل، ص 8.

2. تهذيب الاخلاق، ص 111.