خرد ستيزى حاد اشاعره و گرايش شديد آنان به ترويج ظواهر متون دينى بر يافته هاى عقل بشرى، بر كسى پوشيده نيست.
در ميان مسيحيان نيز متكلمانى بوده اند كه با جداسازى متعلق ايمان و عقل، مى انديشيده اند كه وحى آمده است تا جاى گزين همه معارف بشرى، حتى فلسفه و ما بعد الطبيعه، گردد. در نظر متكلمانى چون ترتوليانوس و قديس برناركبير، تعارض ميان مسيحيت و فلسفه، حل ناشدنى است.
به هر تقدير، واكنش اخير و معارضه آن با مدافعان الهيات فلسفى، منشأ طرح مسائل مهمى هم چون رابطه عقل و وحى ، يا ايمان و خرد شده است; مسائلى كه به رغم قيل و قال هاى فراوان، هنوز تأملات و تحقيق بيشترى را طلب مى كند. به نظر مى رسد اساسى ترين گام در اين عرصه، آن باشد كه به دور از هر گونه يك سو نگرى، افراط و زياده روى، به بازشناسى دقيق ماهيّت ايمان دينى و خردورزى فلسفى و قلمرو هريك همّت گماريم.