درسنامه علوم قرآنی

حسین جوان آراسته

نسخه متنی -صفحه : 62/ 12
نمايش فراداده

بخش دوم: تاريخ قرآن (1) وحى

تعريف وحى

وحى در قرآن

وحى پيامبران و اقسام آن

چگونگى وحى مستقيم

چگونگى وحى غير مستقيم

هدف هاى آموزشى اين بخش عبارتند از:

1. آشنايى با يكى از پررمز و رازترين وقايع آفرينش كه به عنوان مدخلى بر مباحث تاريخ قرآن، مطرح است.

2. آشنايى با گستره كاربردى واژه وحى در قرآن و دامنه تفاوت آن.

3. پى بردن به نحوه ارتباط خدا با پيامبران.

4. نگاهى به حالات پيامبر اكرم، هنگام دريافت وحى .

برخى از منابع مهم براى مطالعه آزاد و پاسخ يابى قسمت پژوهش عبارتند از:

تفسير الميزان، ج 12، ص 292 و ج 18، ص 72 به بعد و ج 20، ص 342; قرآن در اسلام; وحى يا شعور مرموز; مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس تحقيقاتى علوم و مفاهيم قرآن كريم; بحارالانوار، ج 18، بخش مربوط به كيفيت صدور وحى; الاتقان، ج 1، نوع 16; مناهل العرفان، ج 1; التمهيد فى علوم القرآن، ج 1; تاريخ قرآن، دكتر محمود راميار; پيرامون وحى و رهبرى، آية الله جوادى آملى، ص 278 - 309.

فصل اول: مقدمه

و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى. (1)

تاريخ قرآن با پديده وحى ارتباطى تام دارد; چرا كه نزول آيات قرآن تنها از اين طريق صورت گرفته و دريافت پيام آسمانى، كه نوعى ارتباط ميان انسانى برگزيده و ممتاز با عالم غيب است، با وحى جامه عمل به خود پوشيده است. از اين رو كتاب آسمانى قرآن نتيجه و حاصل وحى است و از همين رو اكثر تاريخ نويسان، بررسى وحى را نقطه آغازين بحث هاى تاريخ قرآن قرار داده اند.

تعريف وحى

الف) معناى لغوى

ابن منظور در لسان العرب مى گويد:

الوحي الاشارة والكتابة والرسالة والالهام والكلام الخفي وكل ما القيته الى غيرك. ووحى اليه واوحى: كلمه بكلام يخفيه من غيره; وحى به معناى اشاره كردن، نوشتن و رساله، الهام و كلام پنهانى و هر چيزى است كه به ديگرى القا شود. تعبير وحى اليه واوحى يعنى سخنش با او به گونه اى بود كه از ديگران پنهان مى داشت.

راغب اصفهانى مى گويد:

ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است و به همين خاطر هر كارى كه به سرعت انجام گيرد آن را وحى مى گويند. و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايه اى باشد و يا آوازى باشد مجرد از الفاظ و كلمات، و يا به صورت اشاره به بعضى از اعضا و يا به نوشتن. (2)

لغوى معروف قرن چهارم، ابن فارس گويد:

(واو و حاء و حرف عله ياء) ريشه اى است كه بر القاى علم و آگاهى به صورت آشكار يا مخفيانه به ديگرى دلالت مى كند و هرچه به ديگرى القا شود تا بفهمد، هرگونه كه باشد، وحى است و همه استعمالات وحى به اين اصل و ريشه باز مى گردد.

ابن فارس به صراحت مى گويد:

كل ما القيته الى غيرك حتى علمه فهو وحي كيف كان; هر نوع القاى آگاهى، به هر كيفيتى كه باشد، وحى است.

همين معنا را نيز ابن منظور ذكر كرده است. كليت اين بيان، انواع القائات نظير اشاره، آواز، رؤيا، الهام، وسوسه و القاى آگاهى توسط كتابت را شامل مى گردد. بعضى ويژگى مخفيانه بودن و سرعت را در معناى وحى ذكر نموده اند. عرب به مرگ سريع مى گويد: موت وحي .

اين ويژگى كه در اصل وضع، وجود نداشته چه بسا در استعمال عرب رخ داده و با كاربرد قيد سرعت در بعضى از موارد، ويژگى ديگر، يعنى مخفيانه بودن نيز به آن اضافه گشته است; چرا كه معمولا، القا و اشاره سريع از غير مشار اليه مخفى مى ماند (3) .

در هر صورت با آن كه نمى توان استعمال واژه وحى را در القائاتى كه همراه با سرعت و نوعى پوشيدگى اند، انكار نمود، در عين حال، لزوم پايبندى به اين ويژگى را در هر استعمالى نيز نمى توان پذيرفت. در استعمالات قرآنى نيز مواردى وجود دارد كه هيچ يك از اين دو ويژگى در آن وجود ندارد (4) .

ب) معناى اصطلاحى

وحى اصطلاحى، ارتباطى معنوى است كه براى پيامبران الهى، جهت دريافت پيام آسمانى از راه اتصال به غيب برقرار مى شود. پيامبر، گيرنده اى است كه پيام را به واسطه همين ارتباط و اتصال (وحى) از مركز فرستنده آن دريافت مى كند و جز او هيچ كس شايستگى و توان چنين دريافتى را ندارد. در اين زمينه در فصل سوم به تفصيل سخن خواهيم گفت.

گزيده مطالب

وحى در اصل وضع لغوى آن به هر نوع القاى آگاهى نظير اشاره، آواز، الهام، رؤيا، وسوسه، كتابت و اطلاق مى گردد. مخفيانه بودن و سرعت نيز در بعضى از استعمالات وحى لحاظ گشته است.

1. نجم(53) آيه 3 و 4.

2. مفردات، ماده وحى .

3. التمهيد، ج 1، ص 3.

4. براى نمونه ر.ك: سوره مريم(19) آيه 11.