با جوانان

لطف الله صافی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 65/ 57
نمايش فراداده

3 . ترويج افكار روشنفكرانه

از جـمـلـه نمونه هاى تهاجم فرهنگى , ترويج افكار به اصطلاح روشنفكرانه است .

روشنفكران خود بـاخـتـگـانى هستند كه همانند دستگاه گيرنده فقط هنر گيرندگى دارند .آنان از خود چيزى نـدارنـد و طـوطى وار حـرف ديگران را بيان مى كنند و حقارتشان آنان را به وابستگى و شيفتگى فـرهنگ غرب وا داشته است , گرچه لباس روشنفكرى برتن كرده اند, اما همچون شب ظلمانى از خـود فروغى ندارند و آنچه هم به زعم خود نور مى دانند, همه از جاى ديگر به عاريه گرفته اند, از ايـن رو روشـنفكران اصطلاحى , همان غرب گرايانى هستند كه با نقاب روشنفكرى , چهره واقعى خود را پوشانده اند .

بهتر است از زبان ديگران ماهيت كارى اين گروه را روشن كنيم .

سارتر مى گويد:

مـا روسـاى قـبايل , خان زاده ها, پولدارها, گردن كلفت هاى آفريقا و آسيا را مى آوريم , چند روزى آمـستردام , لندن , نروژ, بلژيك , پاريس مى چرخانديم , لباسهايشان عوض مى شد, روابط اجتماعى تـازه اى يـاد مـى گـرفتند, كت و شلوار مى پوشيدند, رفت و آمد تازه , پذيرايى تازه , اتومبيل سوار شـدن , رقـص و زبـان مـا را يـاد مـى گرفتند .

ازدواج اروپايى مى كردند يا به شكل اروپايى ازدواج مـى كـردنـد و زنـدگـانى مبلمانى تازه , آرايش تازه , مصرف اروپايى تازه و غذاى اروپايى يادشان مى داديم و آرزوى اروپايى شدن كشور خودشان را در دل هايشان به وجود مى آورديم .

بـعـد ايـنـهـا را به كشور خودشان پس مى فرستاديم , كدام كشورها؟ كشورهايى كه در آنها براى هـمـيـشـه بـرروى ما بسته بود .ما در آنها نفوذ نداشتيم , ما نجس بوديم , ما جن بوديم , ما دشمن بـوديم , از ما مى هراسيدند, آدم نديده بودند, روشنفكرهايى را كه درست كرده بوديم فرستاديم به كـشـورهـايشان .بعد ما از آمستردام , از برلن , از بلژيك و از پاريس فرياد مى زديم : برادرى انسانى ! بعد مى ديديم انعكاس صوت ما از اقصاى آفريقا از دهن همين روشنفكرها پس مى آيد.

مـى گـفـتـيـم : بـرادرى انـسانى .يك مرتبه مى ديديم ب يك انسانى از آن طرف بر مى گردد .ما مى گفتيم : مذهب بشريت به جاى مذهب هاى مختلف .