بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 19
نمايش فراداده

و حمايت‏گرى جز خاندان خود ندارم».

و اينك سخن وى را كه هنگام دفن فاطمه، پسر عمويش پيامبر را با آن خطاب ميكند، بشنويد: «اى پيامبر خدا، از من و از دخترت كه در جوار تو فرود آمده بزودى به تو پيوست، بر تو درود باد اى پيامبر خدا، از برگزيده‏ى تو صبر من كم گرديد و طاقت و توانائيم از دست برفت، جز آنكه براى من در فراق عظيم و مصيبت ناگوارت شكيبائى جا دارد». در قسمت ديگرى از اين سخن چنين مى‏گويد: «اما اندوه من تمام نشدنى و شبم به بيدارى خواهد گذشت تا آنكه خداوند، سرائى كه تو در آن اقامت كرده‏اى براى من برگزيند» و هم اكنون به اين رويداد توجه كنيد: از نوف بكالى كه يكى از خطبه‏هاى على (عليه السلام) را بازگو ميكند، نقل كرده‏اند كه گفت: امير المؤمنين اين خطبه را در كوفه براى ما ايراد كرد. او در اين حال بر بالاى سنگى كه آن را جعدة بن هبيره مخزومى براى حضرت نصب كرد ايستاده بود. جبه‏اى پشمين به تن داشت و بند شمشير و كفش پايش از برگ درخت خرما بود. او در ضمن سخنانش گفت: «آگاه باشيد آنچه از دنيا روى آورده بود اينك پشت كرده، و آنچه پشت كرده بود هم اكنون روى آورده است، و بندگان نيكوكار خدا عازم كوچ كردن شدند و كمى دنياى بى‏بقا را به فراوانى آخرت‏