بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 262
نمايش فراداده

شبكورها است كه روشنائى روز- كه گشاينده هر چيز است- ديده آنها را مى‏بندد، و تاريكى شب كه چشم هر زنده‏اى را مى‏بندد، ديده‏ى آنها را باز مى‏كند. چگونه چشم‏هايشان نابينا است از اين كه از پرتو خورشيد فروزان كمك بگيرند و در گذرگاههاى خود بوسيله آن رهبرى شوند و هنگام آشكار شدن نور خورشيد به مطلوب خود نائل گردند و چگونه تابش نور خورشيد، آنها را از رفتن به جاهائى كه در معرض نور است بازداشته و آنها را در كمينگاههاى خودشان از رفتن در جائى كه درخشندگى خورشيد آشكار است، پنهان نموده است آنها در روز، حدقه‏هاى چشمان خود را بوسيله پلكها پوشانده و شب را چراغى قرار داده‏اند كه بوسيله آن در جستجوى روزى راه مى‏جويند. تاريكى شب مانع ديدگان آنها نيست و بر اثر شدت تاريكى از رفتن باز نمى‏ايستند. هنگامى كه خورشيد پرده از رخسار برداشت و روشنيهاى روزش آشكار گرديد و درخشندگى نور آن بر لانه‏هاى سوسمارها در آمد، پلكها را بر اطراف چشمها گذاشته و به آنچه در تاريكى شبها به دست آورده‏اند اكتفا مى‏كنند. منزه است خدائى كه شب را بجاى روز وسيله‏ى روزى، و روز را وسيله‏ى استراحت و آرامش آنها قرار داده، و از گوشتهايشان براى آنها بالهائى آفريده تا هنگام احتياج به پرواز، بوسيله آن بالا بروند، گوئى بالهايشان مانند لاله‏هاى گوش داراى پر و استخوان نيست، فقط جاى رگها را آشكار و هويدا مى‏بينى. آنها داراى دو بال مى‏باشند كه نه نازك هستند تا پاره‏