علف سر بر آوردند، از اين رو زمين به زيبائى مرغزارهاى خود شادى ميكند و به لباسى كه از گلها و شكوفههاى زيبا پوشيده و به آن آراسته گرديده بر خود مىبالد. خداوند آن گياهان را توشهى مردم و روزى چهارپايان قرار داده است».
آن گاه على (عليه السلام) انديشهى دور را- كه امرئى القيس بوسيله آن، عمليات باران را در كوهها و درندگان مشاهده ميكرد- در اين جمله كوتاه خلاصه ميكند: «هر كس به روزگار بزرگى فروخت روزگار او را زبون ساخت».
زيباييهاى فراوانى كه در اين فصل تماشا كرديم، على رغم اختلاف موضوعات و تفاوت آثار و موقعيتها، همه از يكجا سرچشمه مىگيرند و در تمام آنها اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال وجود دارد: اصالتى كه ميان صاحب اين صفات و تمام موجودات، در وحدت وجودى مطلق، ارتباط خاصى برقرار مىسازد شما اگر در ادبيات على (عليه السلام) سير كنيد اين اصالت را درك خواهيد كرد. اين همان اصالتى است كه على (عليه السلام) را بر آن مىداشت كه روابط پوشيدهى مظاهر مرگ و زندگى را عميقانه درك كند و پيوستگى اشكال گوناگون را- كه بر يك حقيقت ثابت و تغيير ناپذير اجتماع دارند- بطور كامل دريابند. تمايل سريع يگانهسازى على (عليه السلام)، نمونهاى از تمايل يك اديب راستين بود كه وجود را بدون تفاوت، در عقل و قلبش متمركز مىساخت و آن را بر اصولى كه قديم و