بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 37
نمايش فراداده

علف سر بر آوردند، از اين رو زمين به زيبائى مرغزارهاى خود شادى ميكند و به لباسى كه از گلها و شكوفه‏هاى زيبا پوشيده و به آن آراسته گرديده بر خود مى‏بالد. خداوند آن گياهان را توشه‏ى مردم و روزى چهارپايان قرار داده است».

آن گاه على (عليه السلام) انديشه‏ى دور را- كه امرئى القيس بوسيله آن، عمليات باران را در كوهها و درندگان مشاهده ميكرد- در اين جمله كوتاه خلاصه ميكند: «هر كس به روزگار بزرگى فروخت روزگار او را زبون ساخت».

زيباييهاى فراوانى كه در اين فصل تماشا كرديم، على رغم اختلاف موضوعات و تفاوت آثار و موقعيت‏ها، همه از يكجا سرچشمه مى‏گيرند و در تمام آنها اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال وجود دارد: اصالتى كه ميان صاحب اين صفات و تمام موجودات، در وحدت وجودى مطلق، ارتباط خاصى برقرار مى‏سازد شما اگر در ادبيات على (عليه السلام) سير كنيد اين اصالت را درك خواهيد كرد. اين همان اصالتى است كه على (عليه السلام) را بر آن مى‏داشت كه روابط پوشيده‏ى مظاهر مرگ و زندگى را عميقانه درك كند و پيوستگى اشكال گوناگون را- كه بر يك حقيقت ثابت و تغيير ناپذير اجتماع دارند- بطور كامل دريابند. تمايل سريع يگانه‏سازى على (عليه السلام)، نمونه‏اى از تمايل يك اديب راستين بود كه وجود را بدون تفاوت، در عقل و قلبش متمركز مى‏ساخت و آن را بر اصولى كه قديم و