قرآن پس از بيان داستان آن حضرت(عليهالسلام)، همه صاحبنظران را به نگاه در ملكوت آسمانها فرا ميخواند تا از اينسكويپرش بهمقام يقين مفهومي و جزم نظري برسند. گرچه نيل به مقام جزم بصري در حدّ خود ممكن است؛ (أَوَ لَمْ ينظروا في ملكوت السَّموات والاَرض)[1].
همچنين قرآن همه سالكان كوي حق را به ذكر و پرستش خالص دعوت مينمايد تا از راه ذكر و شكر همچون طريق فكر و شعور به مقام والاي يقين نايل آيند؛ (واعبد ربَّك حتّي يأتيك اليقين)[2].
نيز به صاحبان علماليقين كه از رهگذر كوي فكر و شعور يا سحرخيزي ذكر و شكر به مقام يقين رسيدهاند، اعلام ميدارد كه هنوز در بين راهند و مقصدهاي والا همچنان به انتظار آنها است كه از «علماليقين» به «عيناليقين» بار يابند. از علم به عين آمد و از گوش به آغوش؛ (كلّا لوتعلمون علم اليقين * لترونَّ الجحيم * ثمَّ لترونّها عين اليقين)[3].
يقين عامل مؤثر است تا عبد صالح سالك از مقام محبّ بودن به درجه بالاي محبوب حق شدن نايل آيد كه نه تنها لذّت محبت را ميچشد، بلكه از ناحيه محبوب شدن ميبالد و فخر ميكند. اگر تاكنون او از لذت مناجات با حق بهرهمند بود، اكنون از شوق مناجات خداي سبحان با وي غرق نشاط ميشود:
[1] ـ سوره اعراف، آيه 185. [2] ـ سوره حجر، آيه 99. [3] ـ سوره تكاثر، آيات 7 ـ 5.