خداوند باطن است و هيچ موجودي را جز او بطون(خفا) نيست تا بخواهد بر خداوند نهان بماند و عمق آن را نشناسد، بلكه خدا با هر موجود و درون هر موجود است اما نه به گونه آميزش، و بيرون از اوست اما نه به گونه گسستگي[1] و اوست كه در آسمانها خدا و در زمين خداست[2] و از همينرو بانگ وحوش را در بيابانها و رفتوآمد ماهيها را در ژرفاي درياها و گناهان بندگان را در خلوتها ميداند[3].
بنابراين، فرض جهل يا سهو در مورد خداي سبحان آنسان كه در هدايت انسان و تببين احكامش در مورد چيزي عالم نباشد و سپس بدان علم پيدا كند تا اين امر موجب دگرگوني در دين الهي گردد محال و ممتنع است. سهو و تذكر نيز همين حكم را دارد.
حاصل اينكه، هرگز مجالي براي توهم تغيير در دين وحيد، يعني اسلام از ناحيه قابل يا فاعل، وجود ندارد و آيه (شَرَعَ لكمْ من الدّين ما وصَّي به نوحاً والَّذي أوْحَيْنا إليك وما وَصَّيْنا به إبراهيم وموسي وعيسي أن أقيموا الدّين ولا تتفرَّقوا فيه كَبُرَ علي المشركينَ ما تدعوهُمْ إليْه)[4] گواه اين مدعاست.
بر اساس اين آيه، دينِ تشريعشده پيغمبران عظام(عليهمالسلام) يكي است و در آن نه اختلافي بوده است و نه تخلفي و همه امتها مأمور به اقامه اين دين يگانه هستند و از تفرقه و اختلاف با يكديگر در آنْ منع شدهاند؛ زيرا پيامبران(عليهمالسلام) برادراني ايماني هستند كه نژادشان متفاوت، اما دينشان يكي است و هر يك از آنان كه مبعوث شد پيامبران پيشين را تصديق كرد تا آنكه نبوت به برترين و آخرين ايشان، حضرت محمّدصلي الله عليه و آله و سلم رسيد كه تصديقكننده مرسلان
[1] ـ بحار، ج 4، ص 27. [2] ـ سوره زخرف، آيه 84. [3] ـ نهج البلاغه، خطبه 198، بند 1. [4] ـ سوره شوري، آيه 13.