و آيهشريفه (إن تكفروا أنتم ومن في الأرض جميعاً فإنَّ الله لغني حميدٌ)[1] جمع كرد.بدين ترتيب كه آيه كريمه نخست بيان غايت خلقت است؛ يعني هدف والايمخلوق و كمال نهايي او آن است كه بنده خداوند شود؛ چنانكه موليالموحدين عليبنابيطالب(عليه السلام( ميفرمايد: معبودا! اين افتخار و عزّت مرا بس كه بنده تو هستم: «الهي كفي بي عزّاً أن أكون لك عبداً وكفي بي فخراً أن تكون لي ربّا»[2]. و آيه كريمه دوم اشاره به اين نكته دارد كه خداوند محتاج نيست تا مورد پرستش قرار گيرد، به طوري كه اگر عبادت نشود بر نقص و حاجت خويش باقي بماند و چنانچه پرستيده شود نقصانش مرتفع و نيازش برطرف گردد. منزّه باد خداي غني محض از فقر ونياز به چيزي، بلكه او بينياز و بخشنده است خواه پرستش شود و خواه پرستش نشود.
با اين بيان، معناي اين سخن خداوند آشكار ميشود كه فرمود: گنجي نهان بودم. پس دوست داشتم كه شناخته شوم و از اينرو خلق را آفريدم تا شناخته شوم: «كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف»[3]؛ زيرا شناخت خداوند همچون عبادتش، مقصود و غايت خلق است نه غايتِ خالق؛ چون داشتن هدف، براي محتاج است، نه غني و تصور غرضْ براي ناقص امكانپذير است، نه كامل بالذات؛ زيرا ذات كاملْ هدف همه ماسواي اوست.
بيان فلسفي مطلب مزبور، چنين است: همانگونه كه براي هر كاري، غايتْ ضرورت دارد و براي هر فيضي غرضي لازم است، هر فاعلي كار را به قصدي ميكند تا بدان كمال جويد و كامل شود؛ امّا اگر كمال محض، مبدأ فيض و سبب امري باشد چگونه ميتوان غرضي افزون بر ذات او براي وي فرض كرد، بلكه او غرض ذاتي هر فعل و فيضي است؛
[1] ـ سوره ابراهيم، آيه 8. [2] ـ بحار، ج 74، ص 402. [3] ـ همان، ج 84، ص 199.