خداي سبحان در رفع اين توهم فرمود: (فلا جناح عليه أن يطوف بهما). از اين جمله بيش از نفي جُناح و سلب گناه استفاده نميشود، ولي به قرينه اينكه سعي بين صفا و مروه از مناسك حج و عمره به شمار ميآيد يقيناً مباح نيست، بلكه به تبع كلّ خود، يعني حج يا عمره، يا واجب و يا مستحب است.
4 ـ از سعي بين صفا و مروه به عنوان طواف ياد شد: (أن يطّوّف بهما). نفرمود: «فلا جناح عليه أن يسعي بهما»؛ زيرا رفتوآمد مكرّر را طواف ميگويند، چه به نحو دايرهاي در محور يك شيء از نقطهاي شروع و در پايان به همان جا ختم كرده و اين دور را تكرار كنند، و چه به نحو طولي بين دو نقطه، مانند صفا و مروه رفت و آمد كنند.
سعي بين صفا و مروه، برابر بيان نوراني امام سجّاد(عليه السلام) به سوي حق دويدن است؛ چنانكه تردّد بين آن دو كوه به معناي بودن در حالتِ ممدوحِ بين خوف و رجاست[1]. مؤمن نه آنچنان است كه هيچ اميدي نداشته و فقط بترسد و نه آنچنان كه بدون هيچ واهمهاي همه هستياش اميد باشد.
خداي سبحان، عالِمان باعملي را كه از پايان كار خود هراسان و به لطف حق اميدوارند، اين چنين ميستايد: (أمّن هو قانت اناء الّيل ساجداً وقائماً يحذر الاخرة ويرجوا رحمة ربه قل هل يستوي الّذين يعلمون والّذين لا يعلمون)[2]. مردان الهي از خداوند كه جمال محض و أرحمالراحمين است، ترسي ندارند، بلكه آنان از پايان كار خود بيمناكند.
مؤمن همواره بين خوف و رجا به سر ميبرد گرچه شدت و ضعف آن دو در مقاطع مختلف زندگي او، متفاوت است و اين سرّ در سعي بين صفا و مروه جلوهگر است.
[1] ـ ر. ك: همين كتاب، ص 347 ـ 343 (حديث شبلي). [2] ـ سوره زمر، آيه 9.