دیوان شمس

مولانا جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 3704/ 16
نمايش فراداده

غزليات

  • اى عاشقان اى عاشقان امروز ماييم و شما گر سيل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود ما رخ ز شكر افروخته با موج و بحر آموخته اى شيخ ما را فوطه ده وى آب ما را غوطه ده اين باد اندر هر سرى سوداى ديگر مي پزد ديروز مستان را به ره بربود آن ساقى كله اى رشك ماه و مشترى با ما و پنهان چون پرى هر جا روى تو با منى اى هر دو چشم و روشنى عالم چو كوه طور دان ما همچو موسى طالبان يك پاره اخضر مي شود يك پاره عبهر مي شود اى طالب ديدار او بنگر در اين كهسار او اى باغبان اى باغبان در ما چه درپيچيده اى اى باغبان اى باغبان در ما چه درپيچيده اى
  • افتاده در غرقابه اى تا خود كه داند آشنا مرغان آبى را چه غم تا غم خورد مرغ هوا زان سان كه ماهى را بود دريا و طوفان جان فزا اى موسى عمران بيا بر آب دريا زن عصا سوداى آن ساقى مرا باقى همه آن شما امروز مى در مي دهد تا بركند از ما قبا خوش خوش كشانم مي برى آخر نگويى تا كجا خواهى سوى مستيم كش خواهى ببر سوى فنا هر دم تجلى مي رسد برمي شكافد كوه را يك پاره گوهر مي شود يك پاره لعل و كهربا اى كه چه باد خورده اى ما مست گشتيم از صدا گر برده ايم انگور تو تو برده اى انبان ما گر برده ايم انگور تو تو برده اى انبان ما