دیوان شمس

مولانا جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 3704/ 3487
نمايش فراداده

ترجيعات

سي وهشتم

  • چون لعل لبت نمود تلقين تا ساقى ما توى بيارى اى عقل، اگرچه بس عزيزى گر آن، داري، نكو نظر كن گر پاى ترا بتى بگيرد ديوانه شوى كه تو ز سودا در مرگ حيات ديد عارف نورآمد و نار را فرو كشت در چشم تو شب اگرچه تيره ست مي گويد عشق با دو چشمش بس كردم، تا كه عشق بي من امروز دلست آرزومند امروز دلست آرزومند
  • بر دل ننهيم بند لعلين كفرست و حرام، هوشيارى در مست نظر مكن به خوارى كان كو دارد، تو آن ندارى يكدم نهلد كه سر به خارى در ريگ سياه، تخم كارى چون رست ز ديدهاى نارى دى را بكشد دم بهارى در ديده ى او كند نهارى مستى و خوشى و پرخمارى تنها بكند سخن گزارى چون طره اوست بند بربند چون طره اوست بند بربند