دیوان شمس

مولانا جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 3704/ 3637
نمايش فراداده

رباعيات

قسمت دوازدهم

  • اى سنگ ز سوداى لبت آبستان آنجام چو جانيكه بدان كف دارى اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى شاه تو مات گشته را مات كن گر غرقه ى جرمست مجازات مكن اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى عادت تو خشم و جفا ورزيدن زينگونه كه ابروى تو با چشم خوش است اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى عادت عشق عين ايمان خوردن آن مائده چون زر و زو شب بيرونست اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى عاشق گفتار و تفاصيل سخن روزيت چو نيست علم نونو هله ور اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى عالم دل از تو شده قابل جان عقل و دل و فهم از تو شده حاصل جان اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى عشق تو در جان كسى و آن كس من گوئى بينم لب ترا چون لب خويش اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى كرده ز گل دستك من پايك من نالان به تو اين جاى شكر خايك من اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى گرسنه ى وصل تو سيران جهان با چشم تو آهوان چه دارند به دست اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى لعل لبت معدن شكر چيدن مه گردانست و برك كه گردانست اى لعل لبت معدن شكر چيدن
  • از سنگ برون كشى تو مكر و دستان از بهر خدا از كف مستان مستان اى لعل لبت معدن شكر چيدن افتاده ى تست جز مراعات مكن از بهر خدا قصد مكافات مكن اى لعل لبت معدن شكر چيدن وز چشم تو شايد اين سخن پرسيدن او را ز چه رو نميتواند ديدن اى لعل لبت معدن شكر چيدن نى غصه ى نان و غصه ى جان خوردن روزه چه بود صلاى پنهان خوردن اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى گر ز سخنوران قهاره ى كن اى كهنه فروش در سخنهاى كهن اى لعل لبت معدن شكر چيدن حل كرده صفات ذات تو مشكل جان جان جانى و عقل جان و دل جان اى لعل لبت معدن شكر چيدن اى درد تو درمان كسى و آن كس من مجروح به دندان كسى و آن كس من اى لعل لبت معدن شكر چيدن بنهاده چراغ عقل من را يك من اندر بر خويش كن مها جا يك من اى لعل لبت معدن شكر چيدن لرزان ز فراق تو دليران جهان اى زلف تو پاي بند شيران جهان اى لعل لبت معدن شكر چيدن وز چشم تو نور نامصور ديدن فرقست بسى ميان هر گرديدن اى لعل لبت معدن شكر چيدن