ابوعلى، محمدبن همام، يكى از دستياران نايب دوم نقل مى كند كه نقش انگشترى محمدبن عثمان عبارت «لاإِلَهَ إِلاَّ اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينِ» بود.(1) از دخترش امّ كلثوم نقل است كه محمدبن عثمان چندكتاب درفقه تأليف نمود كه همه مطالب آن را از محضر امام حسن عسكرى(عليه السلام) وحضرت مهدى(عليه السلام) وپدرش عثمان بن سعيد عَمرى استفاده كرده بود.(2)آقابزرگ تهرانى كتابشناس بزرگ، يكى از كتب وى را با عنوان «الاشربه» نام مى برد.(3)
شيخ صدوق(رحمه الله) به سند خود از نايبِ دوم (محمد بن عثمان) نقل مى كند كه قسم به خداوند، همانا حضرت حجت(عليه السلام) در هر سال، در موسم حج حاضر مى شود و مردم را مى بيند و آنها را مى شناسد، حجاج بيت الله نيز آن حضرت را مى بينند اما نمى شناسند.(4)
در روايت ديگرى از محمدبن عثمان سؤال شد: آيا حضرت صاحب الأمر(عليه السلام) را زيارت كرده اى؟ در جواب فرمود:
«آرى! آخرين زيارت من با آن حضرت، در بيت الله الحرام بود، در حالى كه مى گفت:اَلَّلهُمَّ اَنْجِزْ لي ما وَعَدْتَنِي . بعد آن حضرت را ديدم در حالى كه به پرده كعبه آويز شده بود و اين دعا را مى خواند:الَّلهُمَّ انْتَقِمْ بي مِنْ أَعْدائِكَ».(5)
نايبِ دوم، پس از نزديك به چهل سال تحمّل مسؤوليت خطير و سرنوشت سازِ نيابت، كم كم خود را آماده سفر به ديار ابدى مى كرد. ابوالحسن على بن احمد دلاّل قمى(6) مى گويد:
1. كتاب الغيبه، ص1802 . منتهى الآمال، ج2، ص5063 . الذريعه، ج2، ص1064 . منتهى الآمال، ج2، ص506 ; بحارالأنوار، ج51 ، ص3505 . همان.6 . وى از جمله شخصيتهاى حديثى دوران غيبت صغرى است كه از نايب دوم نقل روايت مى كند; چنانكه ابن ابى جيد هم جزو شاگردان وى به شمار مى آيد. شيخ طوسى در كتاب الغيبه وى را در باب (فصل فى ذكر طرف من اخبار السفراء...) ذكر كرده است، نكـ : معجم رجال حديث، خوئى، ج11، ص275 صفحه 376 «روزى وارد بر محمدبن عثمان شدم تا جوياى حالش شوم، پس لوحى را پيش رويش مشاهده كردم و خوشنويسى ديدم كه با خط زيبا آيات قرآن روى آن مى نوشت و اسامى ائمه هدى(عليهم السلام) را در حواشى آن نقش مى بست. عرض كردم: مولايم! اين چه لوحى است؟ فرمود: اين اختصاص به قبر من دارد كه در آنجاست و من هر روز بر آن داخل مى شوم و جزئى از قرآن را در آنجا تلاوت مى كنم، سپس بيرون مى آيم. آنگاه دستم را گرفت و آن لوح را نشانم داد كه ديدم تاريخ دقيق وفات محمدبن عثمان در آن نوشته شده است. از محضر نايب دوم بيرون آمدم و آن تاريخ را يادداشت كردم. بعدها همچنان منتظر و مراقب بودم، ناگهان ابو جعفر بيمار شد و در همان روز موعود رحلت كرد و در همان قبرى مدفون شد كه در آن لوح و مجلس عنوان شده بود.»(1)
در روايت ديگرى از محمدبن على اسود نقل است كه مى گويد: روزى ابو جعفر محمدبن عثمان براى خود قبرى حفر كرد و روى آن را با تخته اى پوشانيد. از وى علت اين كار را پرسيدم، فرمود: براى مردم سبب هايى است. عرض كردم: منظورتان چيست؟ فرمود: من موظف شده ام به حساب كارهايم رسيدگى كنم و آماده سفر ابدى باشم. تا اين كه دو ماه گذشت و او از دنيا رفت. خدا از او خشنود باشد و او را خشنود سازد.(2)
موضوع نيابت بعد از نايب دوم، در هاله اى از ابهام قرار داشت. كسى نمى دانست چه شخصيتى براى اين مهم برگزيده خواهد شد. شخصيتهاى متعددى در اذهان مردم مطرح مى شدند، اما در اين ميان ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى براى نيابت از ديگران اصلح بود; چنانكه امّ كلثوم دختر نايب دوم كه سالها از نزديك شاهد فعاليتهاى مربوط به دستگاه سفارت بود و با آن همكارى داشت، در اين باره اينگونه مى گويد:
«ابوالقاسم حسين بن روح، چندين سال وكيل و ناظر بر املاك پدرم بود و پدرم 1. بحارالأنوار، ج51 ، ص351 ; اعيان الشيعه، ج2، ص472 . همان مدرك. صفحه 377 از طريق وى با رؤساى شيعه تماس برقرار مى كرد. او از برگزيدگان مخصوص بود و به خاطر اعتماد زيادى كه پدرم به وى داشت، اسرار خود را با او در ميان گذاشت.»(1)
نايب دوم در بستر بيمارى به سر مى برد، در اين هنگام شخصيتهاى برجسته شيعه; چون ابو سهل، اسماعيل بن على نوبختى و چند نفر ديگر، به عيادت او رفتند تا ضمن ديدار با وى، تكليف خود و شيعيان را هم روشن كنند. در اين جلسه از محمدبن عثمان سؤال شد: اگر از دنيا چشم پوشيدى، به جاى تو چه كسى جايگزين خواهد شد؟ او در پاسخ گفت:
«هذا أبو القاسم الحسين بن روح بن أبي بحر النوبختي، القائم مقامي و السفير بينكم و بين صاحب الأمر و الوكيل و الثقة الأمين، فارجعوا في أموركم إليه و عوّلوا في مهمّاتكم عليه فبذلك أُمِرتُ وَ قَد بَلَّغتُ».(2)
در نقل ديگر جعفربن احمد متّيل مى گويد:
«زمان رحلت محمدبن عثمان، بالاى سرش بودم و با او گفتگو مى كردم و ابوالقاسم حسين بن روح هم در پايين پايش قرار داشت. در اين هنگام محمدبن عثمان رو به من كرده، فرمود:أمرت أن أوصي إلى أبي القاسم الحسين بن روح، او ادامه مى دهد: وقتى اين جمله را شنيدم از بالاى سرِ او بلند شدم، دست حسين بن روح را گرفتم و در جاى خود نشاندم و خود در پايين پا نشستم.(3)
در اين روز شخصيتهايى از اهل بصره مانند: علويه صفار و حسين بن احمدبن ادريس به شهر بغداد آمدند و در اين جلسه حضور داشتند و از نزديك شاهد اين اتفاق تاريخى بودند و بعدها آن را براى ديگران نقل مى كردند.»(4)
1. كتاب الغيبه، ص3722 . بحارالأنوار، ج51 ، ص355 ; رجال العلامة الحلّي، ص2733 . الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص1120 ; كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص5034 . بحارالأنوار، همان. صفحه 378
بدين ترتيب در روز آخر جمادى الاولى سال 305هـ .ق. زندگى پر فراز و نشيب محمدبن عثمان به پايان رسيد(1) و او براى هميشه چشم از جهان فرو بست و به ابديت پيوست يكى از تاريخ نگاران معتبر اهل تسنن مى نويسد:
«وقتى نايب دوم، محمدبن عثمان از دنيا رفت، بنا به وصيت و نصب وى، حسين بن روح نوبختى به طور رسمى در دارالنيابه بغداد حضور يافت و به جاى او نشست و بزرگان شيعه نيز در آنجا حاضر شدند. در اين هنگام شخصى به نام «ذكاء» كه خادم محمدبن عثمان بود، عصا و كليد صندوقچه نايب دوم را به حسين بن روح تحويل داد و گفت: ابو جعفر محمدبن عثمان به من دستور داد پس از آنكه مرا به خاك سپردى و ابوالقاسم به جاى من نشست، اين دو امانت را تحويل تو دهم و اين صندوقچه حاوى خواتيم امامان(عليهم السلام) است.»(2)
پيكر پاك نايب دوم با حضور شيعيان و رجال سرشناس شيعى، تشييع و در خيابان دروازه كوفه در خانه مسكونى خود در كنار مقبره پدرش عثمان بن سعيد عمرى به خاك سپرده شد. مرحوم شيخ عباس قمى مى نويسد:
«اكنون اين قبر در مقبره بزرگى، نزديك درِ سلمان كه در ميان مردم بغداد به «شيخ خلاّنى» معروف است، واقع شده و علاقه مندان هر از چند گاهى به زيارت آنان مى روند.»(3)
در سال 1349هـ .ق. اين مكان تجديد بنا شد و اشعارى از شاعران عاشق در مقام و منزلت صاحبان آن بر ديوارهاى مقبره نقاشى گرديد.(4)
1 . كتاب الغيبه، ص3662 . سير أعلام النبلاء، ذهبى، ج15، ص223 ; خاندان عباس اقبال آشتيانى، نوبختى، ص216 و نكـ : بحارالأنوار، ج85 ، ص2113 . سفينة البحار، ج1، ص3284 . محمد حرزالدين، مراقد المعارف، ج1، ص278 صفحه 379