اصول لفظى (تطابق بين دلالات)
1. شك در وضع لفظ براى معنايى (شك در تشخيص معناى حقيقى از مجازى).
2. شك در مراد متكلّم از لفظ پس از علم به وضع.
1. اصالة الحقيقة، با شك بين حقيقت و مجاز (به دليل بناى عقلا).
2. اصالة العموم، با شك در اراده عموم از لفظ عام (به دليل بناى عقلا).
3. اصالة الاطلاق، با شك در اراده تمام حالات و قيود از لفظ مطلق.
4. اصالة عدم التقدير، با احتمال تقدير.
5. اصالة الظهور، با احتمال اراده خلاف ظاهر.
توضيح (1): اولاً، ظاهر حال متكلم اراده معناى تصورى است و ثانياً نيز دلالت تصورى و تصديقى اول تطابق داند; يعنى متكلّم خواسته است مدلول تصورى را به ذهن مخاطب وارد كند. ثالثاً ظاهر حال متكلم آنست كه همان معناى احضار شده(تصديقى اول) مراد جدى اوست (تصديقى ثانى) از تطابق بين اين دلالات سه گانه، اصالة الحقيقة و اصالة العموم و اصالة الجهة به دست مى آيد.
توضيح (2):