2. اصول: كاشفيت از واقع در آنهاملاك نمى باشد.
توضيح: حكم ظاهرى كه براى احراز واقع جعل شده بايد با يك طريقى ظنى كه داراى درجه اى از كاشفيت از حكم شرعى است را براى رسيدن به واقع تعيين كند. در اين صورت آن طريق «اماره » نام دارد و به حكم ظاهرى اعتبار آفرين هم حجيت گفته مى شود، مثل حكم حجيت خبر ثقه.
1. غير محرزه: اصولى كه در آنها كشف از واقع به هيچ وجه مورد نظر نمى باشد، مثل اصالة الحل كه تنها شك در حليت و اباحه در او مورد توجه است.
2. محرزه: اصولى هستند كه در آنها كشف از واقع هم مورد نظر و توجه قرار دارد اگرچه كاشفيت، ملاك اعتبار آنها نيست، مثل قاعده فراغ كه شارع در حكمش به صحت عمل مفروغ عنه، رسيدن به واقع را هم مورد توجه قرار داده است ولى اين كشف ملاك تام براى حكم شارع نيست.
1. جعل به نحو قضيه خارجيه: با اشاره به افراد موجود در زمان حال و يا آينده بدون قابليت تعميم و افزايش نسبت به ديگران.
2. جعل به نحو قضيه حقيقيه: با اشاره به فرد قابل فرض با قابليت تعميم و افزايش كه به صورت شرطيه با موضوع مقدّر است.
تفاوت ميان اماره و ميان اصل محرز و غير محرز در لسان دليل و نحوه اعتبار نيست تا گفته شود كه در يكى لسان، طريقيت است و كاشفيت و در ديگرى لسان جعل، وظيفه عملى است، به صورت تنزيل موءدّى به منزله واقع و يا به صورت تعيين وظيفه عملى.