1. نظريه اول: شرط متاخر ممكن است اشكال: شرط متاخر غير ممكن است چون شرط كه جزء العله براى مشروط است نمى تواند از معلول مؤخر باشد. پاسخ: شرط متاخر در واقع قيد براى واجب نيست بلكه واجب حصه خاصه اى از فعل است كه همراه با آن شرط است و در شرطِ حكم هم قيد بوجود لحاظىِ مقارن با زمان جعل شرط محسوب شده است. (همان، ج 2، ص 253)
2. نظريه دوم: جواب فوق صحيح نيست و شرط متاخر محال است زيرا دخالت شرط در عالم جعل يا در مجعول به جهت آن است كه شرط در اتصاف فعل به مصلحت (در قيد وجوب) و در ترتب مصلحت بر فعل (قيد واجب) دخيل است و اين دخالت در اتصاف و ترتب امرى تكوينى است و چگونه ممكن است در تكوين متاخر در مقدم اثر كند. (همان، ج 3، ص 340)
1. صحت واجب معلق يا بطلان آن.
2. لزوم حمل شرطيت شيى ء بر شرط متقدم در صورت شك در متقدم يا متاخر بودن آن و يا حتى با ظهور دليل در شرط متاخر بنابر قول به استحاله شرط متاخر.
1. واجب مشروط: به جهت عدم حصول شرط وجوب پس از وجود اصل وجوب.
2. واجب معلق: به جهت نرسيدن زمان واجب با وجود اصل وجوب.
1. زمان واجب و وجوب منطبق بريكديگرند; مثل نماز.
2. زمان وجوب تماماً مقدم بر زمان واجب باشد: غير ممكن است; زيرا با اتمام زمان وجوب باعثيتى براى واجب نيست.
3. بعض زمان وجوب بر زمان واجب مقدم باشد. در صورت امكان آن، مقدمات مفوته وجوبش حل مى شود زيرا با آمدن وجوب قبل از رسيدن زمان واجب تحصيل مقدمات هم واجب مى شود مانند اينكه وجوب روزه از حين طلوع هلال باشد و زمان واجب از طلوع فجر. اين صورت سوّم را "واجب معلق" گويند.