علم اصول

سید علیرضا صدرحسینی

نسخه متنی -صفحه : 111/ 86
نمايش فراداده
اشكال دوم بر دلالت روايت:

از روايت، قاعده عمومى استفاده نمى شود بلكه محدود به باب وضوء است زيرا اجمال لام در اليقين كه ممكن است براى عهد باشد نه جنس مانع اطلاق لاينقض اليقين بالشك مى شود بخصوص آنكه جمله سابقش «فانه على يقين من وضوئه » است.

جواب (1): جمله «فانه على يقين من وضوءه » مسوق براى تعليل به يك امر عرفى و عقلائى است براى جزاى محذوف يعنى «فلا يجب الوضوء» و مناسبات حكم و موضوع و تعليل به امر عرفى در چنين موردى مى گويد كه مراد از يقين و شك در اين تعليل طبيعى آن است نه يقين و شك در وضوء بطور خاص.

جواب (2): على يقين من وضوءه يعنى انه من ناحية الوضوء على يقين; پس يقين خاص به وضوء مراد نيست بلكه هر يقينى مراد است; به عبارت ديگر «من وضوءه » قيد يقين نيست، زيرا يقين عادة با «من » تعدى نمى شود، بلكه قيد براى ظرف است.

293 - اركان استصحاب:

1. يقين بحدوث.

2. شك در بقا.

3. وحدت قضيه متيقن و مشكوك.

4. داراى اثر بودن حالت سابقه در مرحله بقاء بطوريكه مصحح تعبد به بقا باشد.

294 - ثبوت حالت سابقه به وسيله اماره:

دو راه براى شمول استصحاب نسبت به اين مورد با آنكه در روايت به سبق يقين تصريح شده است وجود دارد:

1. امارات در جاى قطع موضوعى قرار دارد و يقين هم به صورت قطع موضوعى جزء موضوع استصحاب است. (محقق نائينى)

2. يقين در استصحاب موضوعيت ندارد بلكه معرّف و مشير به حدوث است و اماره هم مثبت حدوث است.