م ـ از براى بچه مميز، مستحب است حج رفتن و صحيح است حج او اگرچه ولىّ او اذن ندهد،(14) لكن بعد از بالغ شدن، اگر استطاعت داشت بايد حج برود و حج زمان كودكى كافى نيست.
م ـ مستحب است ولىّ طفلِ غير مميز(15) مُحرم كند او را و لباس احرام به او بپوشاند، و نيت كند كه اين طفل را مُحرم مى كنم براى حج، يا اين طفل را مُعْتَمِرْ مى كنم به عمره تمتع، و اگر مى شود تلبيه را تلقين كند به او، و الاّ خودش به عوض او بگويد.
م ـ بعيد نيست(16) كه ولىّ در اين امر كسى باشد كه كفيل بچه و نگهدار او است، اگرچه ولىّ شرعى نباشد.
م ـ بعد از آنكه طفل مُحرم شد يا او را مُحرم كردند بايد ولىّ، او را از محرّمات احرام باز دارد،(18) و اگر مميّز نيست خود ولىّ حفظ كند او را از محرّمات.
م ـ بعد از اينكه طفل محرم شد، اگر محرّمات احرام را به جا آورد يا ولىّ، او را از آنها باز نداشت كفّاره بر ولىّ طفل است(19) نه بر مال طفل بنابر اقوى در صيد و بنابر احتياط واجب در غير آن نيز.
م ـ گوسفند قربانى براى حج، بر عهده ولىّ طفل است.
م ـ تمام اعمال حج و عمره را بايد ولىّ، طفل را وادار كند كه به جا آورد و اگر نمى تواند، ولىّ او به نيابت طفل بجا آورد.
م ـ اگر طفل نابالغ قبل از اين كه در ميقات محرم شود بالغ شد،(23) حجّ او حَجّة الاسلام است، اگر از همانجا كه محرم مى شود مستطيع باشد.
سوّم: حريّت.
چهارم: استطاعت از جهت مال و صحت بدن و توانايى و باز بودن راه و آزادى آن و وسعت وقت و كفايت آن.
م ـ اگر ضروريات زندگى يا پول آنها را در حج صرف كند از حَجة الاسلام كفايت نمى كند.
م ـ كسى كه نياز به ازدواج دارد(37) و براى آن پول لازم دارد، در صورتى مستطيعمى شود كه علاوه بر مخارج حج، مصارف ازدواج را هم داشته باشد.
جايز نيست و استطاعت حاصل نمى شود(42) و همچنين اگر وقت طلب او نرسيده و مديون بخواهد بپردازد لازم است طلبكار آن را بگيرد و مستطيع مى شود، ولى اگر مديون نمى خواهد بپردازد مطالبه واجب نيست، هرچند با مطالبه حاضر به پرداخت شود.
م ـ اگر غير مستطيع، مصارف حج را قرض كند، مستطيع نمى شود، هر چند بتواند بعداً به سهولت قرض را ادا كند(44) و اگر با آن حج به جا آورد از حَجة الاسلام كفايت نمى كند.
م ـ كسى كه مخارج حج را دارد و بدهى(46) نيز دارد، چنانچه بدهى او مدت دار باشد و مطمئن است كه در وقت اداى بدهى، تمكن از اداى آن را دارد، واجب است به حج برود،و همچنين در صورتى كه وقت اداى بدهى رسيده، لكن طلبكار راضى به تأخير ادا باشد و بدهكار مطمئن است كه در وقت مطالبه مى تواند بدهى را ادا نمايد(47) و در غير اين دو صورت حج واجب نيست.
م ـ اگر در سالى كه استطاعت مالى دارد از جهت صحت بدن يا بازبودن راه استطاعت ندارد و در سال هاى ديگر از آن جهات استطاعت پيدا مى كند،مى تواند(58) در مال تصرف كند و خود را از استطاعت خارج نمايد.
م ـ كسى كه استطاعت حج دارد بايد خرج هاى مقدماتى را; از قبيل خرج تذكره و ويزا و وديعه و آنچه مربوط به حج است بدهد، و اين خرج ها موجب سقوط حج نمى شود، ولى اگر استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست.
نيست تأخير از سال استطاعت مگر آنكه(60) بقدرى زياد باشد كه موجب حرج و مشقت در زندگانى شود.
م ـ اگر شك كند كه مالى كه دارد به اندازه استطاعت هست يا نه، احتياط واجب آن است كه تحقيق كند،(68) وفرقى نيست در وجوب تحقيق، ميان آنكه مقدار مال خود يا مقدار مخارج حج را نداند.
ازحج نمى شود، و اگر نرفت حج بر او مستقر مى شود، و بايد به نذر عمل كند،(70) و اگر حج رفت تخلف نذر موجب كفاره نمى شود، ولى اگر حج نرفت و به نذر هم عمل نكرد كفاره نذر را بايد بدهد.
اهميت حج يا حرام و واجب را كرد، اگر حج اهميتش بيشتر است بايد برود و الاّ نبايد برودلكن اگر رفت و حرامى به جا آورد يا واجبى را ترك كرد معصيت كار است ولى حج او صحيح است.
مستطيع بوده كفايت از حَجة الاسلام نمى كند(75) مگر در صورتى كه قصد وظيفه فعليه نموده باشد واشتباهاً آن را بر حج استحبابى تطبيق كرده باشد.
اينكه حج بجا آورى يا نه.(84) ولى اگر اسم حج را نياورد و فقط مال را به او ببخشد قبول واجب نيست.
م ـ كسى كه در راه حج براى خدمت اجير شود، به اجرتى كه با آن مستطيع مى شود، حج بر او واجب مى شود هرچند اجاره بر او واجب نبوده است(95) ولى بعد از آن مستطيع مى شود و بايد حج بجا آورد.
م ـ كسى كه براى نيابت از ديگرى اجير شد و با اجرت آن مستطيع گشت در صورتى كه استيجار براى سال اول باشد بايد حج نيابى را مقدم بدارد(97) و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقى بماند براى خودش در سال بعد حج به جا آورد.
م ـ شرط است در استطاعت كه مخارج عائله اش را تا برگشت از حج داشته باشد هرچند عائله واجب النفقه او نباشند.
مراجعت، نياز به مثل زكات و خمس و ساير وجوه شرعيه داشته باشد كفايت نمى كند،(101) بنابراين بر طلاب و اهل علمى كه دربازگشت از حج نيازبه شهريه حوزه هاى علميه دارند(102)حج واجب نيست.
دارد، واجب نيست(105) و بر كسى كه راه براى او باز نيست يا وقت تنگ است; به طورى كه نمى تواند به حج برسد نيز واجب نيست.
م ـ اگر با وجود شرايط استطاعت، حج را ترك كرد، حج بر او مستقر مى شود(106) و بايد بعداً به هر نحو كه مى تواند به حج برود.
م ـ مستطيع بايد خودش به حج برود و حجّ ديگرى از طرف او كفايت نمى كند، مگر در مورد مريض يا پير، به شرحى كه بعداً بيان مى شود.
م ـ كسى كه خودش مستطيع است نمى تواند از طرف ديگرى براى حج نايب شود يا حج استحبابى به جا آورد، و اگر حج نيابى يا استحبابى به جا آورد باطل است.
متعارف، لازم است اجير بگيرند و تأخير نيندازند،(113) و اگر وصى يا وارث اهمال كنند و تأخير بيندازند و تركه از بين برود ضامنند، بلى اگر ميت تركه نداشته باشد، بر وارث، حج او واجب نمى شود.
م ـ اگر زنى شوهرش از دنيا برود و در حيات شوهرش استطاعت مالى نداشته باشد و بعد از مردن او، از ارث شوهر، استطاعت مالى پيدا كند ولى از جهت مرض نتواند به حج برود، در صورتى كه مرض او به نحوى است كه قدرت بر رفتن به حج ندارد، مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست(114) و همچنين اگر بعد از مردنِ شوهر، شغل يا زراعت يا صنعتى كه بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره كند نداشته باشد، مستطيع نمى شود، هرچند ارثى كه برده، براى رفتن به حج و برگشتن كافى باشد.
م ـ زنى كه مهريه اش وافى براى مخارج حج هست و آن را از شوهر خود طلبكار است،(116) اگر شوهرش تمكّن از اداى آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست و اگر تمكندارد ومطالبه آن براى زن مفسده اى ندارد، بافرض اين كه شوهرنفقهومخارج زندگى زن را مى دهد، لازم است زن مهريه را مطالبه كند و به حج برود و چنانچه براى او مفسده دارد; مثل اين كه ممكن است مطالبه، به نزاع(117) و طلاق منجر شود كه براى زن مفسده دارد، مستطيع نشده است.
م ـ با وجوه شرعيه; مثل سهم امام و سهم سادات، شخص مستطيع نمى شود(118) و اگر به مكه برود، كفايت از حَجّة الاسلام نمى كند.
م ـ اگر كسى منزل گران قيمتى دارد و در صورتى كه آن را بفروشد و منزل ارزانتر بخرد و با تفاوت قيمت آن بتواند به حج برود، چنانچه منزلى كه دارد زايد بر شؤون او نباشد لازم نيست آن را بفروشد(120) و با اين فرض مستطيع نيست و اگر زايد بر شؤون او باشد، با وجود ساير شرايط، مستطيع است.
م ـ كسى كه از راه كسب يا غير كسب مخارج رفتن و برگشتن حج را دارد و بعد از برگشتن از حج، مقدارى از مؤونه زندگى خود را از درآمد كسب; مثل منبر و بقيه را از شهريه اى كه از وجوه شرعيه است تأمين مى كند، اگر در راه اداره زندگىِ بعد از مراجعت از حج، نياز به شهريه داشته باشد مستطيع نيست.
نايب بگيرد(125) و بايد در وقت تمكن به حج برود و اگر متمكن نشد تا فوت شد، بايد از تركه اش براى او حج بدهند واگر از سال هاى قبل استطاعت نداشته، در فرض مزبور مستطيع نشده است.
(126)126 . تفصيل اين مسأله در ذيل مسأله 41 استطاعت گذشت. م ـ هرگاه زنى با كسب مى تواند مخارج خويش را متكفل شود و مخارج حجش را نيز دارد و در صورت رفتن او به حج، شوهرش براى مخارج به زحمت مى افتد، اگر به زحمت افتادن شوهر، موجب حرج براى زن نباشد(127) مستطيع است و بايد به حج برود و به زحمت افتادن شوهر مانع استطاعت زن نمى شود.
م ـ كسى كه در محل خودش مستطيع نيست، واجب نيست به حج برود، هرچند استطاعت حج ميقاتى را داشته باشد، ولى اگر رفت و وقتى به ميقات رسيد استطاعت حج از آنجا را با همه شرايط ديگر داشت مستطيع مى شود و كفايت از حَجة الاسلام مى كند. م ـ كسى كه بعد از استطاعت مالى بدون تأخير، سعى در رفتن به حج داشته و در قرعه كشى شركت نموده و از جهت اينكه قرعه به نامش اصابت نكرده نتوانسته به حج برود مستطيع نشده(128) و حج بر او واجب نيست ولى اگر مسامحه كرد و تأخير نمود و در سال هاى بعد در آية الله مكارم: در صورتى كه راهِ مشروع، منحصر به شركت در قرعه كشى باشد.قرعه كشى شركت كرد، حج بر او مستقر شده است هرچند قرعه به نام او اصابت نكند.
م ـ كسى كه براى حج نيابتى اجير شده و بعد در همان سال استطاعت مالى پيدا كرده;(130) چنانچه براى حج در آن سال اجير شده باشد، بايد حج نيابتى را بجا آورد و اگر استطاعت او باقى ماند، حج خودش را در سال بعد انجام دهد.
ذى حجه مال پيدا كند يا قبل از آن، بنابراين اگر استطاعت مالى پيدا شود و استطاعت بدنى و ساير شرايط موجود باشد نمى تواند(132) خود را از استطاعت خارج كند، حتى در اوائل سال و قبل از ماه هاى حج.
م ـ خدمه كاروان ها كه وارد جده مى شوند، اگر ساير شرايط استطاعت را دارند; از قبيل داشتن وسايل زندگى بالفعل يا بالقوه و رجوع به كفايت، مثلاً كار و صنعت و غير آن، كهبا آن ها مى توانند پس از مراجعت ادامه زندگى مناسب خود را بدهند، مستطيع هستند وبايد حَجّة الاسلام به جا آورند و كفايت از حج واجب آنان مى كند و چنانچه ساير شرايط را ندارند(134) به مجرد امكان حج، براى آنان استطاعت حاصل نشده است و حج آنان استحبابى استو چنانچه بعداً استطاعت پيدا كردند، بايد حج واجب را به جا آورند و حكم روحانى كاروان نيز همين است ليكن اگر بعد از مراجعت از مكه نياز به شهريه حوزه دارند مستطيع نمى شوند.
م ـ پزشكان يا كسان ديگرى كه با مأموريت به ميقات آمده اند و در ميقات جامع شرايط استطاعت هستند، واجب است حجة الاسلام به جا آورند(136) هرچند كه لازم است مأموريت خود را نيز انجام دهند.
س ـ كسى در مدينه مريض شده (سكته كرده) و فعلاً در بيمارستان است و دكترها گفته اند كه بايد تا دو هفته استراحت كند، آيا بعد از مدت استراحت در صورتى كه حمل او براى انجام دادن اعمال مشكل باشد، اگر او را به مكه ببرند وظيفه اين شخص چيست ؟
استطاعت افتاده(139) و حج بر او واجب نيست ولى براى دخول مكه بايد مُحرم شود و با انجام اعمالعمره مفرده ولو اضطرارى آن، از احرام خارج مى شود، و چنانچه سال اول استطاعت او نباشد و حج براو مستقرشده، اگر مأيوس از خوب شدن باشد بايد نايب بگيرد كه برايش عمره و حج تمتع انجام دهد و خودش براى دخول مكه مُحرم شود و عمره مفرده به طورى كه ذكر شد به جا آورد، وچنانچه براى اين شخص انجام اعمال حج تمتع ممكن باشد،ولو به نحو اضطرار و انجام اضطرارى اعمال، لازم است مُحرم شود و هر مقدار از اعمال را كه مى تواند ولو با كمك گرفتن از ديگرى انجام دهد، و هر مقدار را كه نمى تواند، نايب بگيرد ولى در وقوفين، گرفتن نايب كافى نيست.
س ـ كسى كه احتمال مى دهد حجى كه در سال هاى قبل انجام داده، صحيح نبوده يا مستطيع نبوده است و فعلاً شرايط استطاعت را دارد و بخواهد احتياط كند، حج را به چه نيتى بجا آورد؟
ج ـ مى تواند قصد مافى الذمه; يعنى قصد امتثال مطلقِ امرِ متوجه به او را كند(140) و مى تواند قصد حَجة الاسلام احتياطاً نمايد.
س ـ شخصى كه حج واجب خود را انجام داده است آيا مى تواند آن را به قصد مافى الذمه اعاده كند؟
ج ـ مانع ندارد(141) ولى اعاده حج كفايت از اجزاء ـ در صورت صحّت حج سابق و بطلان اجزاء ـ نمى كند و بايد خود آن جزء تدارك شود.
* س ـ كسى كه با وجود تقليد صحيح، قبلاً به حج مشرف شد و چون رجوع به كفايت را مجتهد او شرط استطاعت نمى دانسته حَجة الاسلام قصد نموده و به جا آورده است با اين كه رجوع به كفايت نداشته است، فعلاً همه شرايط استطاعت براى او موجود است و از حضرت امام تقليد مى كند آيا بايد حج سابق را اعاده كند يا خير ؟
ج ـ اعاده لازم است.
س ـ شخصى بعد از انجام عمره تمتع مريض شد و از انجام حج منصرف شد و به ايران رفت و در مكه كسى را وكيل كرده كه براى فراغ ذمه او اقدام نمايد، وظيفه در اين مورد چيست و آيا محرمات احرام بر چنين شخصى چه وضعى دارد ؟
و عمره تمتع نايب بگيرد، و در صورتى كه مأيوس از خوب شدن نباشد(146) نمى تواند نايب بگيرد و بايد خودش حج و عمره تمتع را مجدداً انجام دهد، و در هر صورت فعلاً از احرام خارج و محرمات احرام بر او حلال شده است.
س ـ در حال حاضر، كه هر كسى بخواهد حج مشرف شود بايد قبلاً براى ثبت نام و مقدمات حج اقدام نمايد، اگر كسى ثبت نام كرد ولى نوبت او را براى چند سال ديگر اعلام نمودند، اگر قبل از رسيدن آن نوبت، از راه ديگر وسيله رفتن براى او فراهم شد و پول قرض كرد و به مكه رفت، آيا حج او حَجة الاسلام است يا خير ؟
ج ـ اگر قبلاً حج بر او مستقر نشده و فعلاً هم نمى تواند به حج برود مگر با قرض،(147) حج بر او واجب نشده است، و حج او حَجّة الاسلام نيست.
* س ـ اگر كسى به خيال اين كه استطاعت دارد، به قصد عمره تمتع مُحرم شد و به ترتيب كليه اعمال حج تمتع حَجة الاسلام را انجام داد و بعد از تمام شدن اعمال معلوم شد كه مستطيعنبوده است، بفرماييد احرام و اعمال گذشته اش چگونه است و نسبت به آينده اگر مستطيع شد، آيا حجة الاسلام بر او واجب است يا نه ؟
ج ـ مُحرم نيست،(149) ولى اگر مستطيع شد بايد حَجة الاسلام به جا آورد.
س ـ كسى خيال مى كرد مستطيع نيست، به نيت استحباب مُحرم شد و اعمال عمره تمتع را انجام داد، بعد در مكه پرسيد، معلوم شد مستطيع بوده است، آيا مجدداً بايد به نيت وجوب مُحرم شود يا كافى است ؟
ج ـ كفايت نمى كند،(150) و در صحت حج ندبى او تأمل است.
س ـ در قباله هاى كنونى براى ازدواج، مبلغ زيادى نوشته مى شود، آيا زنى كه مى خواهد ازدواج كند طبق برنامه مذكور واجب الحج مى شود يا خير ؟ ضمناً مشخص فرماييد مبلغ چقدر باشد بهتر است ؟
ج ـ اگر بدون مفسده(153) بتواند مهر را بگيرد و به حج برود مستطيع است، و مهرالسنه بهتر است و استحباب دارد.
س ـ اگر پدرى بعد از ثبت نام براى حج، فوت كرده است و چند پسر دارد و اجازه حج به يكى از پسران داده مى شود، آيا در چنين موردى استطاعت طريقى براى كدام حاصل مى شود ؟
ج ـ با فرض وجود ساير شرايط استطاعت، به هر كدام اجازه داده شود مستطيع مى شود.
س ـ پدرى براى حج ثبت نام كرده و در وصيتش گفته است كه برايش حج مستحبى به جا آورند و پسر بزرگتر چون ديده خودش استطاعت بدنى و مالى دارد و فقط استطاعت طريقى نداشته كه آن هم با فوت پدر برايش حاصل شده، به نيت خود حج را انجام داده، نه به نيابت از پدر، آيا حج او صحيح است يا نه ؟ چون استطاعت طريقى نداشته مگر از طريق نيابت ؟
ج ـ فرض مزبور نيابت نيست، و حج خودش صحيح و مُجزى است.
س ـ مسلمينِ بعضى از كشورهايى كه حكومتشان كمونيستى است، اگر بخواهند حج بروند بايد مبلغ زيادى به آن حكومت كمك كنند و قهراً اين پول براى تقويت چنين حكومتى مصرف مى شود، در صورتى كه راه منحصر به اين كار باشد آيا اولاً: حج بر چنين اشخاصى واجب است يا نه ؟ و ثانياً: اگر اين مقدار پول را بدهند و به حج بروند از حجة الاسلام كفايتمى كند يا نه ؟
ج ـ آنچه ذكر شد موجب سقوط حج نمى شود.
س ـ زنى براى حج ثبت نام كرده است، ولى شوهرش كه او هم استطاعت داشته، به عللى ثبت نام ننموده است، آيا زن مى تواند شرعاً نوبت خود را به شوهرش بدهد به اين اميد كه در آينده هر دو با هم ثبت نام نمايند يا نه ؟
ج ـ اگر زن مستطيعه است نمى تواند نوبت خود را به شوهرش بدهد، ولى اگر نوبت را به او داد حج شوهر صحيح است.
س ـ من با داشتن بيست هزار تومان قرض و گرفتن يك ماه حقوق قبل از پرداخت آن، موفق به سفر حج شدم، با توجه به اينكه شخص طلبكار از اين سفر حج كاملاً راضى و به پولش احتياج ندارد، آيا اين حج واجب محسوب مى شود يا نه ؟
ج ـ اگر استطاعت مالى براى شما محقق بوده، در فرض مزبور حج شما صحيح و حج واجب محسوب است، به شرط آن كه امكان اداى بدهى بعداً به سهولت براى شما فراهم باشد. ولى اگر با قرض(158) براى حج استطاعت مالى پيدا كرده ايد، مستطيع نشده ايد و از حَجّة الاسلام محسوب نمى شود.
س ـ اگر كسى مستطيع شد، آيا مى تواند مال خودش را به پدر يا مادر ببخشد و خرج سفر حج ايشان نمايد و اگر چنين كرد تكليفش چيست ؟
ج ـ اگر شخصاً مستطيع است بايد حج به جا آورد و با بخشش پول به والدين، تكليف از او ساقط نمى شود و در صورتى كه با بخشش پول به والدين نتواند حج واجب بر خود را به جا آورد بخشش جايز نيست، اگر چه صحيح است.
* س ـ اشخاصى كه در وقت اسم نويسى براى حج، استطاعت مالى دارند و از طرف دولت براى پنج سال يا بيشتر اسم مى نويسند، آيا براى اين گونه اشخاص اسم نويسى واجب است يا نه ؟ و بر فرض وجوب، اگر مسامحه كردند و ننوشتند و بعد از مدت پنج سال مردند يا از استطاعت مالى افتادند، فقط ترك واجب كرده اند يا اينكه حج هم بر آنان مستقر است ؟
ج ـ اگر احتمال دهند كه قرعه در همان سال اول به نامشان بيرون مى آيد لازم است شركت كنند(160) و اگر شركت نكردند بايد به حج بروند و حكم كسى را دارند كه حج بر او مستقر است.
ج ـ در فرض مرقوم چنانچه همسر شما به مقدار رفتن و برگشتن براى حج پول دارند و مى توانند بروند، مستطيع هستند، و شما در صورتى استطاعت داريد كه لوازم زندگى خود و عائله را به مقدار شأنتان دارا باشيد،(163) و بعد از برگشتن بتوانيد با درآمد كسب خودتان، زندگى خود و عائله را اداره كنيد.