نزديكى با زنان (جماع ) در اثناى عمره تمتع وعمره مفرده وحج وبعد از آن , پيش از بجا آوردن نماز طواف نساء بر محرم حرام است .
هرگاه در عمره تمتع از روى علم وعمد بازنى از عقب يا جلو نزديكى نمايد, چنانچه پـس از فـراغـت از سعى باشد, عمره اش فاسد نمى شود وكفاره بر اوواجب مى شود, وكفاره اش يك گـوسـفـند است وبنابراحتياط يك شتر ويا يك گاو است , وچنانچه پيش از سعى باشد كفاره اش مـانـنـد گـذشـته است وعمره اش نيز بنابراظهر باطل نمى شود, ولى احتياط اين است كه عمره راپيش از حج در صورت امكان اعاده نمايد, ودر صورت عدم امكان , در سال بعد حج را اعاده كند.
هرگاه كسى كه احرام حج بسته قبل ازوقوف در مزدلفه از روى علم وعمد با زن خـود قـبلا ودبرانزديكى نمايد, حج او وحج آن در صورتى كه محرم وداناوراضى به اين عمل بوده بـاطـل مـى شود, وبر هر يك واجب است حج را تمام نموده وكفاره داده وحج را درسال بعد اعاده نـمـايـد, خواه حجشان واجب باشد يامستحب , ولى اگر زن مجبور بر اين عمل بوده حجش فاسد نـمى شود وبر مرد دو كفاره واجب مى شود وبر زن چيزى نخواهد بود. وكفاره اين عمل در صورت قدرت وتمكن , يك شتر, ودر صورت عجز, يك گوسفند است ,وواجب است بين آن مرد وآن زن از جـاى وقـوع ايـن عـمـل در ايـن حج وحجى كه بعدا اعاده خواهند كرد جدايى باشد تا آنكه پس از وقـوفـيـن بـه آن مـحـل بـرسـنـد, وهرگاه نزديكى پس از گذشتن از منى به عرفات باشد لازم است جدايى آنها تا وقت نحر در منى مستمر باشد, واحوط اين است كه جدايى آنها تا فراغت از تمام اعمال حج استمرارداشته باشد.
هرگاه محرم بعد از وقوف در مزدلفه ازروى علم وعمد با عيال خود نزديكى كند, چـنـانـچـه پـيـش از طـواف نساء باشد مانند گذشته كفاره بر او واجب مى شود ولى حجش فاسد نـمـى شـود, وهـمچنين است اگراين عملش پيش از دور پنجم طواف نساء باشد, واما اگربعد از طواف نساء بوده كفاره نيز ندارد.
كسى كه از روى علم وعمد در عمره مفرده بعد از سعى با زن خود نزديكى نمايد, مـانـنـد سابق كفاره براو واجب مى شود ولى عمره اش فاسد نمى شود, ولى اگرقبل از سعى باشد كـفـاره واجب است وبايد بعد از اتمام عمره تا ماه ديگر در مكه توقف نمايد سپس به يكى ازمواقيت رفته واز آنجا براى عمره دوم محرم شود.
كسى كه از احرام درآمده اگر با زن خود كه در حال احرام است نزديكى نمايد, كفاره بر زن واجب مى شود, ولى مرد بايد غرامت آن را بدهد, وكفاره اش يك شتر است .
شـخـص محرم هرگاه از روى نادانى يافراموشى با زن خود نزديكى نمايد, عمره وحجش صحيح است وكفاره اى بر او واجب نمى شود, واين حكم نسبت به ساير محرماتى كه موجب كفاره است وذيلا بيان مى شود نيز جارى است , به اين معنى كه هر عملى كه ازمحرم از روى جهل ونسيان سر بزند كفاره ندارد, مگرموارد ذيل : 1 - آن كه طواف حج را فراموش نموده وبا عيال خودنزديكى نمايد, يا مقدارى از سعى را در عمره تـمتع فراموش نموده واز احرام درآمد به گمان اينكه فارغ شده است از سعى , ويا آنكه بعد از سعى وقبل از تقصير بجهت ندانستن حكم , با زن خود نزديكى كند.
2 - كسى كه دست خود را بيخود بر سر يا ريش خودبكشد ويك يا دو مو از آن بيفتند.
3 - آن كه بدن خود را روغنمالى كند از روى نادانى .وحكم تمام اينها در جاى خود ذكر خواهد شد ان شاءاللّه تعالى .
جايز نيست محرم زن خود را از روى شهوت ببوسد, وچنانچه او را بوسيد ومنى از او خارج شد, لازم است يك شتر كفاره بدهد, واگر منى از او خارج نشود ويا از روى شهوت نباشد يك گوسفند كفاره دارد.
هرگاه شخص بعد از طواف نساء زن خودرا كه در حال احرام است ببوسد, بايد بنابر احتياط يك گوسفند بكشد.
شـخـص مـحـرم نبايد دست يا بدن خود را ازروى شهوت به بدن زن خود بمالد, وچـنانچه اين كار راكرد, بايد يك گوسفند كفاره بدهد, وچنانچه اين عمل ازروى شهوت نباشد, چيزى بر او نخواهد بود.
هرگاه محرم از روى شهوت به زن خودنگاه كند ومنى از او بيرون بيايد, يك شتر بـايـد كـفـاره بدهد, ولى اگر از روى شهوت نگاه كند ومنى از او بيرون نيايد يا بدون شهوت نگاه گند ومنى بيرون بيايد, كفاره ندارد.
هرگاه محرم با همسر خود ملاعبه وشوخى نمايد تا آنكه منى از او بيرون بيايد, لازم اسـت يك شتركفاره بدهد, وچنانچه به زن اجنبى از روى شهوت نگاه كند ومنى از او بيرون بيايد, كـفـاره اش يـك شتر است اگردارا باشد, ويك گاو است اگر متوسط باشد, ويك گوسفنداست اگـر فـقـيـر بـاشـد, واما اگر به او نگاه كند هرچند از روى شهوت باشد ومنى از او بيرون نيايد, اگرچه حرامى بجاآورده ولى كفاره ندارد.
محرم مى تواند بغير از آنچه گفته شد ازعيال خود لذت ببرد بنابراظهر, ولى احوط ترك استمتاع است مطلقا.
هرگاه محرم به آلت خود بازى نمايد ومنى از او بيرون آمد, حكمش حكم كسى است كـه بـا زن خـودنـزديكى كرده باشد, بنابر اين اگر استمناء در احرام حج پيش از وقوف در مزدلفه بـاشـد, حـجـش فـاسـد خـواهد بودولازم است حج را تا آخر بجا آورده ودر سال بعد اعاده نمايد, هـمـچـنـان كـه اگر اين كار را در عمره مفرده پيش ازفراغت از سعى بكند, عمره اش فاسد بوده ولازم اسـت آن را بـه پـايان رسانده ويك ماه در مكه توقف نموده سپس به يكى از مواقيت رفته واز آنـجـا بـراى عمره مفرده احرام ببندد, چنانكه در مساله 223 بيان شد. وكفاره استمنا مانندكفاره جـمـاع اسـت , وچـنـانچه بدون بازى با آلت استمنانمود مثل اينكه به نگاه كردن به زن يا در نظر آوردن وخـيـال ومـانـنـد ايـنـها منى از او بيرون بيايد, كفاره بر اوواجب مى شود وبنابر اظهر حج وعمره اش فاسد نخواهدشد هرچند رعايت احتياط بهتر است يعنى آنها را اعاده نمايد.
ازدواج در حال احرام براى خود يا ديگرى حرام است , خواه ديگرى در حال احرام باشد يا از احرام بيرون آمده باشد, وخواه عقد دائمى باشد يا منقطع يعنى ازدواج باشد يا صيغه , ودر تمام اين چند صورت عقدباطل خواهد بود.
هرگاه محرم يا غير محرم زنى را براى محرم عقد نمايد وشوهر با آن زن نزديكى كند وعـقـد كـنـنده وشوهر بدانند كه چنين عقدى در حال احرام حرام است ,بر هريك كفاره يك شتر واجـب مى شود, وهمچنين بر زن نيز واجب مى شود اگر مى دانسته كه ازدواج در حال احرام حرام است .
حاضر شدن در مجلس عقد وگواهى دادن بر آن بنابر قول مشهور بر محرم حرام اسـت , واين قول موافق احتياط است , وبعضى از فقها فرموده اند كه گواهى بر عقدى كه قبلا واقع شده نيز بر محرم حرام است , ولى دليلش ظاهر نيست .
احوط اين است محرم خواستگارى نيزننمايد, بلى اگر زنى را قبلا طلاق داده , رجوع بـه او عـيـبـى ندارد, همچنان كه خريدن كنيز عيبى ندارد هرچندخريدنش براى لذت بردن از او باشد, واحتياط اين است كه خريدنش به قصد استمتاع در حال احرام نباشد,وتحليل كنيز خود براى ديگرى يا قبول آن از ديگرى ,اظهر جواز آن است .
استعمال بوى خوش از قبيل زعفران وعودوعنبر ومشك وورس به خوردن وبوئيدن وماليدن بربدن , بر محرم حرام است , وهمچنين پوشيدن لباسى كه اثرى از بوى خوش در او باشد, واحوط اولى اجتناب ازهر بوى خوشى است .
خـوردن مـيـوه هاى خوشبو مانند سيب وبه عيبى ندارد, ولى اولى اين است كه از بوئيدن آنها هنگام خوردن خوددارى شود.
بر محرم واجب نيست كه هنگام سعى بين صفا ومروه در صورتى كه عطر فروشى آنجا باشد, بينى خود را از بوى خوش ببندد, ولى احتياط لازم اين است كه در غير حال سعى , بينى خود را از هر بوى خوشى ببندد, وبوئيدن خلوق كعبه كه يك نوع عطر است عيبى ندارد.
هـرگاه محرم عمدا مقدارى بوى خوش استعمال كند, كفاره اش بنابر مشهور يك گوسفند است ,ولى ثبوت كفاره در غير خوردن , محل اشكال است هرچند احوط كفاره دادن است .
احتياط واجب اين است كه محرم بينى خود را از بوى بد نگيرد, بلى تند رفتن از جهت خلاصى از بوى بد عيبى ندارد.
پوشيدن پيراهن وقبا وشلوار وزيرشلوارى وجامه دگمه دار با بستن دگمه آن ودرع (زره )وآن جامه اى است آستين دار كه دست در او برود, بر مردمحرم حرام است , واحوط اجتناب از هر جامه دوخته بلكه شبيه دوخته است , مانند نمدى كه چوپانان آن رامى پوشند, وپوشيدن هميان دوخـتـه كـمـربندى كه پول دراو گذاشته مى شود جايز است , وهمچنين استعمال فتق بندبراى كـسـى كه فتق دارد عيبى ندارد. وجايز است محرم هنگام خوابيدن با لحاف ومانند آن از چيزهاى دوخته بجزسر, تن خود را بپوشاند.
احوط اين است كه ازار (لنگ ) خويش رابه گردن خود بلكه مطلقا گره نزند, ولو بعض آن را به بعض ديگر, وچيزى مانند سنجاق نيز در او فرو نبرد, واحوطاين است كه ردا نيز گره زده نشود, ولى فرو كردن سوزن ياسنجاق در او عيبى ندارد.
پوشيدن لباس دوخته هر طور باشد براى زنان عيبى ندارد, مگر دستكش كه آن را نپوشند.
هرگاه محرم لباسى را كه حرام است عمدا بپوشد, كفاره اش يك گوسفند است , واحوط لزوم كفاره است حتى در صورتى كه مضطر به پوشيدن آن باشد.
سرمه كشيدن چند صورت دارد: 1 - آنـكـه سـرمـه سياه را به قصد زينت به چشم خودبكشد, كه اين كار بر محرم حرام است قطعا, وكفاره اش بنابر احتياط يك گوسفند است .
2 - آنكه سرمه سياه ولى به قصد زينت نباشد.
3 - آنـكه سرمه سياه نباشد با قصد زينت , واحوط در اين دو صورت اجتناب است , ودر فرض سرمه كشيدن احتياط استحبابى در كفاره دادن است .
4 - آنكه سرمه سياه نباشد وقصد زينت هم نداشته باشد,كه اين كار عيبى ندارد وكفاره هم ندارد.
مـسـالـه 147 نـگـاه كـردن در آيـينه بر محرم جهت زينت ,حرام است , وكفاره اش بنابر احتياط اسـتـحبابى يك گوسفند است , ولى اگر نگاه كردن براى زينت نباشد,مانند نگاه كردن شوفر در آيـيـنـه كـه دو پهلو يا پشت سرخود را ببيند, عيبى ندارد, ومستحب است كسى كه براى زينت در آيـيـنـه نـگاه كرد, تلبيه را تجديد نمايد, اما پوشيدن عينك بدون قصد زينت براى زن ومرد عيبى ندارد وبهترنپوشيدن است , واين حكم در اجسام شفاف وصيقلى ديگر مانند آب صاف وشيشه تميز جارى نمى شود ونگاه كردن در آنها عيبى ندارد.
پوشيدن چكمه (خف ) يا جوراب بر مردمحرم حرام است , وكفاره اش بنابر احتياط يك گـوسـفـنـداست , ولى زن مى تواند آن را بپوشد, واحوط نپوشيدن چيزى است كه تمام پشت پا را بـپـوشـانـد وچنانچه براى مرد محرم نعلين ومانند آن فراهم نشد وضرورت ايجاب كرد كه خف يا جوراب بپوشد, احوط اين است روى آن را بشكافد, وپوشاندن پشت پا بدون پوشش عيبى ندارد.
دروغ ودشنام در هر حال حرام است , ولى حرمتشان در حال احرام مؤكد وشديدتر است , ومراد ازفسوق در آيه مباركه ((فلا رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج )) دروغ ودشنام است , امـا مـفـاخـرت يـعنى اظهار فخراز حيث حسب ونسب كه شخص محرم بگويد من چنين وچنانم وفاميل وپدرانم كيانند دو صورت دارد: اول : آنـكـه براى اثبات فضيلت وبرترى براى خود باشد كه توهين ديگرى را در بر داشته باشد, اين عمل فى نفسه حرام است .
دوم : آنـكـه اثـبات فضيلت براى خود باشد بدون اينكه به ديگرى اهانت شود, واين عيبى ندارد وبر محرم وغيرمحرم حرام نيست .
جدال نمودن (قسم خوردن ) به كلمه ((لا واللّه )) و((بلى واللّه )) بر محرم حرام است , واحـتـياط دراين است كه بغير اين دو كلمه نيز قسم نخورد, وهمچنين با الفاظى كه مترادف آنها است از هر لغتى كه باشد.
دو مورد از حرمت جدال استثنا شده است : اول : آنـكـه ضـرورتى مانند اثبات حق يا از بين بردن باطلى اقتضاى قسم خوردن كند, كه در اين صورت قسم خوردن حتى به دو كلمه مذكور عيبى ندارد.
دوم : آنكه مراد قسم خوردن نباشد بلكه قصدش اظهارمحبت يا تعظيم باشد, مثل اينكه بگويد تو را بخدا اين كاررا نكن ومانند آن .
در صورتى كه جدال كننده در سخن خودراستگو باشد, كفاره ندارد, بلكه فقط بايد اسـتـغـفـار نمايدبه شرطى كه از دو مرتبه تجاوز ننموده باشد, ودر غير اين صورت يك گوسفند كـفاره دارد, واما اگر جدال وقسم خوردن بر دروغ باشد, در همان مرتبه اول يك گوسفند,ويك گوسفند ديگر براى مرتبه دوم , ودر مرتبه سوم يك گاو كفاره دارد.
كـشتن شپش وانداختن او از بدن براى محرم جايز نيست , وجابجا كردن او عيبى نـدارد, ودرصـورت كـشـتـن احوط آن است كه يك مشت از طعام به فقيرى كفاره بدهد, اما پشه وكك , احتياط در نكشتن آنهاست در صورتى كه ضررى متوجه محرم نشود, واماتاراندن آنها ظاهرا جايز است , هرچند احوط ترك است .
پـوشيدن انگشتر به قصد زينت بر محرم حرام است , ولى به قصد استحباب , عيبى نـدارد, بـلكه زينت نمودن به هر چيز باشد بر محرم حرام است ,وكفاره اش بنابر احتياط استحبابى يك گوسفنداست .
حنا بستن در صورتى كه زينت گفته شود برمحرم حرام است , هرچند خود قصد زيـنـت نـنـموده باشد,بلى اگر زينت گفته نشود, عيبى ندارد, مثل اينكه دواودرمان ومانند آن باشد.
پوشيدن زيور براى زينت بر بانوان محرم حرام است , وزيورى كه پيش از احرام عادت بـه پـوشـيـدن آن داشته مستثنى است ومى تواند آن را بپوشد, ولى نبايدآن را به شوهر خود وديگر مردان نشان دهد.
محرم نبايستى تن خود را روغنمالى كند,هرچند خوشبو هم نباشد, وصورت درمان وضرورت استثنا شده است .
كفاره روغنمالى در صورتى كه از روى علم وعمد باشد, يك گوسفند است , واگر از روى نادانى باشد,كفاره اش اطعام يك فقير است , بنابر احتياط در هر دومورد.
مـحرم نبايستى موى خود يا ديگرى را ازبدن جدا كند, خواه ديگرى محرم باشد يا محل , از اين حكم چهار مورد استثنا شده است : اول : آنكه شپش بدن محرم زياد شود ومتاذى باشد ازآن .
دوم : آنـكـه ضـرورت ايجاب كند كه مو جدا شود, مانندآنكه بلندى موى وزياديش باعث سردرد يا ناراحتى ديگرشود.
سوم : آنكه مو در پلك چشم روييده باشد كه محرم راناراحت كند.
چـهـارم : آنكه مو هنگام وضو يا غسل خود به خود جداشود, كه در اين چهار صورت جدا نمودن مو عيبى نداد.
اگر محرم بدون ضرورت سر خود رابتراشد, كفاره اش يك گوسفند يا سه روز روزه يا اطعام شش مسكين كه به هريك دو مد (يك كيلو ونيم ) بدهد,واگر موى زير هر دو بغل خود را بـكـنـد, كفاره اش يك گوسفند است , وهمچنين است اگر موى يك طرف رابكند, بنابر احتياط, وچـنـانچه موى ريش خود يا غير آن رابكند بايستى يك مشت طعام به فقير كفاره بدهد,وچنانچه سر ديگرى را چه محرم وچه محل باشدبتراشد, كفاره ندارد.
چنانچه محرم سر يا بدن خود را بطورى كه مويى از او نيفتد وخونى نشود بخاراند, عـيبى ندارد,وچنانچه دست به سر يا ريش خود كشيده ويك يا دو مواز آن بيفتد, يك مشت طعام صدقه بدهد.
محرم نبايستى تمامى يا قسمتى از سر خودرا بپوشاند به هر چيزى باشد حتى با گل , بـلـكه نبايستى چيزى روى سر خود حمل كند بنابر احتياط, بلى انداختن بند مشك بر سر يا بستن دستمال ومانند آن بجهت سردرد, عيبى ندارد, وپوشاندن گوشها نيز جايزنيست .
پوشاندن سر به قسمتى از بدن مثل دست ,جايز, وترك آن بهتر است .
محرم نبايستى در آب ومانند آن فرو رود كه سرش زير آب شود بنابر احتياط, وظاهرا مرد وزن در اين حكم فرقى باهم ندارند.
هرگاه محرم سر خود را پوشانيد, بنابراحتياط كفاره اش يك گوسفند است , وظاهرا در موارداضطرار, كفاره واجب نيست .
بـانوان در حال احرام نبايستى صورت خودرا به پوشه يا نقاب ومانند آن بپوشانند, وبـنـابـر احـتـيـاطنبايد صورت خود را با هيچ ساترى بپوشانند, همچنان كه احتياط اين است كه قـسـمـتـى از روى خود را نيز نپوشانند,بلى پوشاندن صورت در حال خواب وپوشاندن قسمتى از صورت مقدمتا براى پوشاندن سر در حال نماز, عيبى ندارد, واحتياط اين است كه پس از فراغت از نماز آن رابردارد.
بـانوان محرم مى توانند از مرد اجنبى روبگيرند, به اين نحو كه گوشه چادر يا عبا ومـانند آن را كه برسر دارند تا مقابل بينى يا چانه خود پايين بكشند,واحتياط اين است كه قسمت پايين آمده را به وسيله دست يا چيز ديگر از صورت خود دور نگه دارند.
كفاره پوشانيدن صورت بنابر احتياط يك گوسفند است .
مردان محرم هنگام سير نبايستى زير سايه متحرك رفته يا سايبانى مانند چتر بر سر بگيرند, هرچندسايه سقف محمل يا ماشين يا هواپيما ومانند اينها باشد,ولى راه رفتن در سايه كوه يـا ديـوار يا درخت وامثال آنها ازاجسامى كه ثابت باشد اشكالى ندارد, ونيز جايز است راه رفتن زير ابـرى كـه مـانـع از تـابـش آفـتاب است , وفرقى نيست در حرمت زير سايه قرار گرفتن در موارد مـحـرمه بين اينكه پياده باشند يا سواره بنابر احتياط. واحوط اين است كه زير سايه چيزى كه روى سـر نباشد نيز نرود, مثل اينكه بغل شتر يا ماشين حركت كند كه سايه از طرف چپ يا راستش بر او بيفتد, بلى مى تواند با دست خودجلو آفتاب را بگيرد, وزير سايه محمل رفتن هنگام سيروهمچنين احرام زير سقف مسجد شجره عيبى ندارد.
مراد از زير سايه رفتن كه حرام است اين است كه بدان وسيله از آفتاب يا سرما يا گرما يـا باران يا بادومانند اينها جلوگيرى كند, وچنانچه هيچيك از اينهانباشد به طورى كه بود ونبود سايبان يكسان باشد, عيبى ندارد, ودر آنچه گفته شد بنابر احتياط فرقى بين شب وروز نيست .
احوط براى محرم آن است كه حتى بعد ازرسيدن به مكه ودر حال تردد ودر مكه نيز سوار ماشين سقف دار نشود وچتر ومانند آن بر سر نگيرد, بلى رفتن زير سايه منازل يا اماكنى كه در بين راه در آنها توقف مى كند مانعى ندارد.
زيـر سايه رفتن زنان وكودكان وهمچنين مردان در حال ضرورت يا ترس از گرما وسرما عيبى ندارد.
كفاره زير سايه رفتن يك گوسفند است ,وفرقى بين حال اختيار واضطرار نيست .
وچنانچه اين عمل تكرار شود, احتياط اين است كه عوض هر روز يك كفاره بدهد, هرچند اظهر اين است كه در هر احرام يك كفاره كافى است .
شخص محرم نبايستى بدن خود را به خاراندن يا غير خاراندن خونى نمايد, مگر در حـال ضـرورت يـا رفـع نـاراحـتى كه عيبى ندارد, وكفاره اش بنابراحتياط يك گوسفند است . اما مسواك كردن پس عيبى ندارد گرچه بداند خون خارج مى شود, وكفاره ندارد.
محرم نبايستى تمامى يا قسمتى از ناخن خود را بگيرد مگر در صورتى كه بقاى ناخن ضـرر داشـتـه بـاشد, مانند اينكه ناخن كنده شده وماندنش سبب ناراحتى شود, كه در اين صورت بريدنش جايز است , وازهر ناخنى يك مشت طعام كفاره بدهد.
كفاره گرفتن هر ناخنى يك مد طعام است ,وكفاره گرفتن ناخنهاى دست در يك مـجـلـس يك گوسفنداست وهمچنين پا, وچنانچه گرفتن ناخن دست وپا دريك مجلس باشد, كـفـاره اش نـيز يك گوسفند است ,وچنانچه ناخن دستها در يك مجلس وناخن پاها را درمجلس ديگر بگيرد, كفاره آن دو گوسفند است .
هرگاه محرم به فتواى كسى كه ناخن كرفتن را جايز مى داند, ناخن خود را گرفت وخون درآمد,كفاره اش بنابر احتياط بر فتوى دهنده است .
جمعى از فقها نظرشان اين است كه كندن دندان هرچند خون درنيايد, از محرمات احـرام اسـت ,وكفاره اش را يك گوسفند دانسته اند, ولى دليلش تامل دارد وبعيد نيست اين عمل جايز باشد.
برداشتن سلاح مانند شمشير ونيزه وچيزهايى كه عرفا به آنها سلاح گفته مى شود بر مـحـرم حرام است . وبعضى از فقها آلات دفاع وحفظ مانندكلاه خود, زره وسپر را سلاح خوانده اند, واين قول احوطاست .
بـودن سلاح نزد محرم اگر حملش نكند,عيبى ندارد, ولى مع ذلك تركش احوط است , يعنى بنابراحتياط سلاح را نزد خود نگذارد.
حرمت حمل سلاح مختص به حال اختياراست , ودر حال اضطرار عيبى ندارد, وكفاره حمل سلاح بنابر احتياط يك گوسفند است .
تـا ايـنـجـا بيست وپنج چيزى كه بر محرم حرام است بيان شد, ودو چيز هست كه بر محرم ومحل حرام است :
شكار در حرم بر محرم وغير محرم , بر زن ومرد حرام است چنانكه قبلا بيان شد.
كندن وبريدن هر چيزى كه در حرم روييده از درخت وغير درخت وگياه بر محرم وغـير محرم حرام است , اما چيزى كه به راه رفتن متعارف كنده شود عيبى ندارد, همچنان كه رها كـردن حـيـوانـات كـه از عـلف حرم بچرند اشكالى ندارد, واز اين حكم چند چيز استثنا شده است (كندن وبريدن اين چند چيز عيبى ندارد): 1 - اذخر كه گياه معروفى است .
2 - نخل خرما ودرخت ميوه دار.
3 - علفهايى كه خوراك شتر است .
4 - علف ودرختى كه در ملك يا خانه شخص مى رويد ياخود شخص آن را مى كارد ومى نشاند, واما درختى كه قبلا پيش از تملك منزل در منزل بوده , حكمش حكم ساير درختها است .
درخـتى كه ريشه وساقه اش در حرم وشاخ وبرگش در خارج حرم يا بعكس باشد, حكمش حكم درختى است كه تمامش در حرم باشد.
كفاره كندن درخت از بيخ , قيمت همان درخت است , وكفاره قطع مقدارى از آن , قيمت همان مقدار است , وكندن علف ياقطع آن , كفاره ندارد.
جاى كشتن كفاره شكار در احرام عمره ,مكه مكرمه است , وجاى كشتن كفاره شكار در احرام حج , منى است .
كفاره اى كه بر محرم براى غير از شكارواجب شده است , اظهر اين است كه مى تواند كـشتنش راتا بازگشت از حج تاخير انداخته وهر جا بخواهد بكشد,وبهتر اين است كه كفاره را در حـج خود بكشد, ومصرف آن فقرا مى باشد وعيبى ندارد كه مقدراى از آن را خودش بخورد وقيمت آن را براى فقرا به عهده بگيرد.
واجـب دوم عـمره تمتع , طواف است , وبه ترك از روى عمد چه حكم موضوع را بداند يا نداند, حج فـاسـدمـى شود, وترك آن به تاخيرش تا زمانى كه ديگر نتواندخود را به اندازه درك مقدار ركن از وقـوف در عـرفـات برساند, محقق مى شود, وچنانچه عمره اش باطل شوداحرامش نيز بنابر اظهر باطل خواهد بود, واحوط وبهتردر اين صورت عدول به حج افراد است , وبر هر دو تقديرواجب است حج را در سال بعد اعاده نمايد. ودر طواف چند چيز شرط است : اول - نيت : وطواف بدون قصد قربت باطل است .
دوم - طـهـارت از حدث اكبر واصغر: پس چنانچه از روى عمد يا نادانى يا فراموشى در حال حدث وبدون طهارت طواف نمايد, طوافش صحيح نخواهد بود.
چنانچه از محرم در اثناى طواف حدثى سرزند, مساله چند صورت خواهد داشت : 1 - آنكه حدث پيش از رسيدن به نصف طواف باشد, كه در اين صورت طواف باطل ولازم است پس از طهارت اعاده شود.
2 - آنـكـه حـدث بـعد از تمامى دوره چهارم وبدون اختيارباشد, كه در اين صورت طواف را قطع نموده وطهارت گرفته وطواف را از همانجا كه قطع نموده ادامه مى دهد.
3 - آنـكـه حـدث بـعـد از نـصـف وپيش از تمامى دوره چهارم طواف , يا بعد از تمامى دور چهارم واخـتيارى باشد, كه احوط در اين دو صورت اين است كه طواف خود را پس از طهارت از جايى كه قطع نموده تمام كرده , سپس اعاده اش نمايد, وبه جاى اين احتياط اگر اين كار را بكندكافى است كـه پـس از قـطـع طواف وطهارت , يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف پيش ويك طواف كامل جديد بجا آورد, به اين معنى كه قصدش اين باشدكه طوافى را كه بجا مى آورد چنانچه تمامش بر ذمه بوده ,به اين طواف ذمه او فارغ مى شود, وگرنه مقدارى از آن به جاى كمبود طواف سابق وباقيمانده لغو مى باشد.
اگر پيش از شروع به طواف يا در اثناى آن شك در طهارت بنمايد, چنانچه بداند كه قبلا با طهارت بوده ونمى داند بعدا از او حدثى سر زده يا نه , در اين صورت اعتنا به شك خود نكند, ودر غير اين صورت واجب است طهارت گرفته وشروع به طواف كند ياطوافى كه در دست داشته از سر بگيرد.
هـرگـاه پـس از فراغت از طواف , شك درطهارت نمايد, به شك خود اعتنا نكند, هرچند احوطاعاده است , ولى براى نماز طواف حتما بايد وضوبگيرد.
هـرگاه مكلف نتواند وضو بگيرد, تيمم نموده وطواف را بجا آورد, واگر تيمم هم نمى تواند بكند,حكمش حكم كسى است كه نمى تواند طواف را بجاآورد, پس اگر مايوس از توانايى شـد, لازم اسـت براى طواف نايب بگيرد, واحوط واولى اين است كه خود نيزبدون طهارت طواف نمايد.
بر زن حائض ونفساء (زائو) بعد از گذشتن ايام حيض ونفاس وبر جنب واجب است كه بـراى طـواف غسل كنند, ودر صورت معذور بودن از غسل ومايوس شدن از توانايى بر غسل , واجب اسـت بـا تيمم طواف كنند,واحوط واولى اين است كه نايب نيز بگيرند, ودر صورت معذور بودن از تيمم , نايب گرفتن متعين است .
هرگاه زن هنگام بستن احرام براى عمره تمتع يا پس از بستن احرام , خون حيض ببيند ووقت گنجايش بجا آوردن اعمال عمره را داشته باشد, بايستى صبر كند تا پاك شود وغسل نـمـوده واعـمال عمره را بجاآورد, وچنانچه وقت وسعت اين كار را نداشته باشد,مساله داراى دو صورت خواهد بود: اول : آنكه حيضش هنگام احرام يا پيش از بستن احرام باشد, در اين صورت حج تمتعش بدل به حج افراد شده وبر او واجب است در صورت تمكن بعد از فراغت ازحج , عمره مفرده بجا آورد.
دوم : آنـكـه حيضش بعد از بستن احرام باشد, در اين صورت مخير است بين اينكه اول حج افراد را بجا آورده وبعد از فراغت , عمره مفرده بجا آورد مانند صورت اول ,وبين اينكه اعمال عمره تمتع را بـدون طواف ونمازش بجاآورده , به اينكه سعى وتقصير نموده وبراى حج احرام بسته وبه حج رفته وپـس از فراغت از حج وبازگشت به مكه قضاى طواف عمره را پيش از طواف از حج بجاآورد, ودر صـورتى كه يقين داشته باشد كه حيضش ادامه خواهد داشت ونمى تواند حتى پس از بازگشت به مـكه طواف نمايد, براى طواف خود نايب گرفته وشخصا سعى را بجا آورد, وروزى كه بايد خود را آزمايش كند, در حكم ايام حيض است وحكم آن ايام بر آن روز جارى است .
اگر زن در اثناى طواف حيض شود, مشهوربين فقها اين است كه اگر حيض شدن پـيـش از تـمـام شدن چهار شوط باشد, طوافش باطل مى شود, وچنانچه بعد ازآن باشد, آنچه بجا آورده صـحـيـح , وواجـب اسـت بعد ازپاكى وغسل نمودن باقيمانده را بجا آورد, واحوط در هردو صـورت اين است كه بعد از پاكى يك طواف كامل به نيت اعم از تمام واتمام بجا آورد به اين معنى كـه چـنـيـن نيت كند كه : اگر يك طواف كامل بر من واجب است , كه اين طواف است , واگر بجا آوردن كـمـبود طواف سابق برمن واجب است , هر مقدار از اين طواف كمبود او راتكميل مى كند بـكند وباقيمانده زيادى باشد, واين درصورتى است كه وقت گنجايش اين كار را داشته باشد,ودر غـيـر ايـن صـورت سعى وتقصير نموده وبراى حج محرم شود ولازم است پس از بازگشت از منى وقبل ازطواف حج قضاى طواف عمره را به نحوى كه گفته شدبجا آورد.
هرگاه زن پس از طواف وپيش از نماز آن ,يعنى بين طواف ونمازش , حيض شود, طـوافـش صـحـيح است ونماز طواف را پس از پاكى وغسل بجا آورد,وچنانچه وقت نداشت , سعى وتقصير را بجا آورده ونمازطواف را پيش از طواف حج قضا نمايد.
هرگاه زنى پس از طواف ونمازش احساس نمود كه حيض دارد ونداند كه پيش از طـواف يا پيش ازنماز يا در اثناء بوده يا بعد از نماز رخ داده , دراين صورت بنابر صحت طواف ونماز بـگـذارد, وچـنـانچه بداند كه قبل از نماز حادث شده ووقتش هم تنگ است , سعى وتقصيرنموده ونماز را تا پس از پاكى تاخير بيندازد, وعمره اش صحيح است .
هرگاه زنى به مكه رسيد ومى توانست اعمال عمره را بجا آورد ولى با علم وعمد بجا نياورد تاحيض شد ووقت هم تنگ شد, ظاهرا عمره اش فاسداست , واحتياط اين است كه عدول به حج افراد نموده وحج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
طواف مستحبى را مى توان بدون طهارت بجا آورد وطهارت در او معتبر نيست , ولى نماز طواف مستحبى بدون طهارت صحيح نخواهد بود وبايد باطهارت باشد.
كسى كه معذور از طهارت (وضو يا غسل )تمام است , مانند كسى كه در دست يا پايش شـكـسـتـگى وزخمى است كه پانسمان شده وكسى كه سلس (مرضى دارد كه بولش قطره قطره مـى ريـزد) به همان دستورى كه براى نماز خود طهارت مى گيرد, براى طواف نيز همان طهارت كـافـى اسـت , وامـا مـبـطـون (كسى كه نمى تواند ازغايط خوددارى كند) احوط اين است كه در صـورت تـمـكـن , هـم شـخصا طواف نموده وهم براى طواف نايب بگيرد, واما زن مستحاضه اگر اسـتحاضه اش قليله باشداحوط آن است كه براى هركدام از طواف ونماز طواف وضو بگيرد, واگر مـتـوسطه باشد يك غسل براى هر دوبجا آورد وبراى هركدام نيز وضو بگيرد, واما اگر كثيره باشد براى هركدام غسل كند واحوط ضم وضو است به غسل .
شـرط سـوم از شـرايـط طواف , طهارت از خبث است يعنى پاكى بدن ولباس : پس طواف با بدن يا لـباس نجس صحيح نيست , ونجاستى كه در نماز بخشوده بود مانند خون كمتراز درهم در طواف بخشوده نيست بنابر احتياط.
بـودن خـون وخونابه زخم ودمل كه اجتناب از آن سخت باشد در بدن يا لباس در طـواف مـانـعى نداردوبرطرف كردنش لازم نيست , همچنان كه بودن چيزنجس همراه انسان در طـواف عـيـبى ندارد. وهمچنين است نجس بودن چيزهايى كه در آن نماز خوانده نمى شودمانند هميان وكلاه وجوراب .
در صـورتـى كه نجس بودن بدن يا لباس خود را نمى دانسته وپس از انجام طواف بفهمد, طوافش صحيح است وحاجتى به اعاده ندارد, وهمچنين است نماز طواف اگر نمى دانسته بدن با لباسش نجس بوده وبعداز نماز بفهمد, نمازش صحيح است .
هرگاه نجاست بدن يا لباس خود رافراموش نموده وبا آنها طواف نمود وبعد از طواف يـادش آمـد, طوافش بنابر اظهر صحيح است , اگرچه اعاده آن بالباس پاك احوط است , وچنانچه بعد از نماز طواف يادش بيايد كه بدن ولباسش نجس بود, حتما بايد با بدن ولباس پاك اعاده نمايد.
هرگاه نجس بودن بدن يا لباس خود رانمى دانسته ودر اثناى طواف دانست , يا آنكه پيش ازفراغت از طواف , بدن يا لباسش نجس شد, اگر جامه پاكى داشته باشد همانجا جامه نجس را كـنـده وبا جامه پاك طواف خود را تمام نمايد, وچنانچه جامه پاك همراه نداشته باشد, اگر اين حـادثـه بـعـد از تمام شدن شوطچهارم بوده , طواف را قطع نموده وپس از ازاله نجاست ازبدن يا لـبـاس , باقيمانده طواف را بجا آورد, وچنانچه علم به نجاست يا حدوثش پيش از تمام شدن شوط چـهارم باشد, باز هم طواف را قطع ونجاست را ازاله نموده وبنابراحتياط يك طواف كامل به قصد اعم از تمام باشد يااتمام بجا آورد (معناى اعم از تمام واتمام سابقا بيان شد).
شـرط چهارم از شرايط طواف نسبت به مردان , مختون بودن است : واحوط بلكه اظهر اين است كه بچه مميز كه خوب وبد را تشخيص مى دهد, اگر شخصا محرم شودبايد ختنه كرده باشد, واما اگر بچه مميز نباشد يا احرامش را وليش ببندد, اعتبار ختان در او ظاهر نيست , اگرچه اعتبارش احوط است .
هرگاه محرم ختنه نشده (خواه بالغ , خواه بچه مميز) طواف نموده , طوافش كافى نـخواهد بود, واگرطواف را ختنه شده اعاده نكند, مانند كسى خواهد بود كه طواف را ترك كرده باشد, واحكام آينده بر وى جارى خواهد شد.
هـرگـاه مـكـلف ختنه نشده مستطيع شود, اگربتواند بين ختنه وحج در سال اسـتطاعت جمع كند, يعنى در همان سال خود را ختنه نموده وبه حج برود, واجب است اين كار را بـكند, وچنانچه ممكن نباشد, حج را تاسال بعد تاخير نمايد. پس اگر اصلا متمكن از ختنه نباشد, بـه ايـن مـعنى كه ختنه كردن براى او ضرر يا مشقت يا ناراحتى داشته باشد, لازم است حج را بجا آورد, لـكـن احتياط اين است كه در عمره وحج شخصا طواف نموده وبراى طواف نيز نايب بگيرد, ولى خودش نماز طواف رابجا آورد.
شرط پنجم از شرايط طواف : پوشاندن عورت است بنابر احتياط, وساتر بايستى مباح باشد, واحتياط اين است كه ساتر داراى جميع شرايط لباس نمازگزارباشد.