حج افراد
حـج افراد عملى است مستقل وجداگانه وهمچنان كه گذشت بر كسى واجب مى شود كه فاصله بـين وطنش تامسجد الحرام كمتر از شانزده فرسخ باشد, ودر صورتى كه بتواند علاوه بر حج افرادعمره مفرده را بجا آورد,عمره مفرده نيز بطور جداگانه بر او واجب خواهد بود,بنابر اين كسى كه
مـى تـوانـد فـقـط يـكـى از ايـن دو را بـجـا آورد,هـمـانـى را كـه مـى تواند بجا آورد بر او واجب
مـى شود,وچنانچه بتواند يكى از اين دو را در زمانى وديگرى را درزمان ديگر بجا آورد واجب است
آنچه وظيفه وى در هرزمان اقتضا مى كند همان را بجا آورد, وچنانچه در يك وقت بتواند هر دو را
انـجام دهد واجب است هر دو راانجام دهد, ومشهور بين فقها در اين صورت اين است كه بايد حج
پيش از عمره بجا آورده شود, واحوط نيز همين است .
مـسـالـه 158
حج افراد با حج تمتع در تمام اعمال مشترك هستند, وحج افراد با حج تمتع چندفرق دارد:
اول : آنـكـه حـج افـراد لازم نيست متصل به عمره ودر يك سال باشد, ولى حج تمتع همانطور كه
گفته شد لازم است متصل وبعد از عمره ودر يك سال انجام شود.دوم : آنكه در حج افراد قربانى لازم نيست , ولى در حج تمتع چنان كه گفته شد قربانى لازم است .سـوم : آنكه در حج افراد جايز است در حال اختيار طواف وسعى حج را بر وقوفين مقدم نمود, ولى
در حج تمتع نمى شود اين كار را كرد.چـهارم : آنكه احرام حج افراد بايد از يكى از جاهايى كه گفته خواهد شد باشد, واما احرام حج تمتع
بايد از خودمكه باشد.پـنـجم : آنكه عمره حج افراد را مى شود پيش از حج يا بعداز آن بجا آورد, ولى در حج تمتع واجب
است عمره پيش از حج باشد.شـشم : آنكه بعد از احرام حج افراد مى شود طواف مستحبى نمود, ودر حج تمتع پس از احرام بنابر
احتياطوجوبى , جايز نيست طواف مستحبى بجا آورده شود.
مساله 159
هرگاه براى حج افراد مستحبى احرام بسته شود, مى توان به عمره تمتع عدول نمود,مگر در صورتى كه بعد از سعى تلبيه بگويد كه نمى تواند به عمره تمتع عدول نمود.
مـسـاله 160
هرگاه براى حج افراد احرام بست وواردمكه شد, جايز است دور خانه خدا استحباباطواف نمايد, ولى واجب است در اين صورت پس از برگزارى نماز طواف , تلبيه بگويد بنابر احتياط.
حج قران
مـسـالـه 161
حج قران با حج افراد در تمام جهات متحدويكسانند, مگر آنكه در حج قران هنگام احرام بايدمكلف قربانى همراه داشته باشد, وبدين جهت قربانى براو واجب مى شود, واحرام در اينقـسـم از حـج همانطوركه با تلبيه محقق مى شود, با اشعار (علامت گذاشتن ) ياتقليد (چيزى به
گردن حيوان آويختن ) نيز محقق مى شود, وهرگاه براى حج قران احرام ببندد جايز نيست به حج
تمتع عدول نمايد.
ميقاتهاى احرام
در شـريـعـت مـقـدسـه اسلام جاهايى براى بستن احرام تعيين شده كه به آنها ((ميقات )) گفته مى شود, وواجب است احرام از يكى از آن جاها بسته شود, وآنها ده مكان مى باشند:1 - مـسـجد شجره : مسجد شجره در نزديكى مدينه منوره است , وآن ميقات اهل مدينه وهركسى
اسـت كـه خواسته باشد از راه مدينه به حج برود, وجايز است دربيرون مسجد بطورى كه محاذى
وبـرابـر آن از طـرف راسـت يا چپ باشد, احرام بسته شود, واحوط اين است كه درصورت امكان از
درون مسجد احرام بسته شود, واحتياطواجب آن است كه از پشت مسجد قديم احرام نبندد.
مساله 162
كسى كه از راه مدينه به حج مى رود وبه مسجد شجره مى رسد وميقات ديگرى به نام((جـحـفـه )) درمـيـان راه دارد, نمى تواند از مسجد شجره بدون احرام گذشته واز جحفه احرام
ببندد, مگر شخص بيمار ياضعيف ومانند اينها كه نمى توانند از مسجد شجره احرام ببندند.2 - وادى عـقـيق : وادى عقيق ميقات اهل عراق ونجدوهركسى است كه از آنجا عبور كند هرچند
اهل عراق ونجد نباشد, واين ميقات داراى سه جزءمى باشد:
1 - مسلخ , كه نام جزء اول است .
2 2 - غمره , كه نام وسط آن است .3 - ذات عـرق , كـه نـام آخـر آن است . واحوط واولى آن است كه مكلف در صورتى كه مانعى مانند
بيمارى يا تقيه نداشته باشد, پيش از رسيدن به ذات عرق احرام ببندد.
مساله 163
در حال تقيه جايز است مخفيانه پيش ازرسيدن به ذات عرق بدون اينكه لباس خود رابكند محرم شده وپس از رسيدن به ذات عرق لباسهاى خود را كنده ودو جامه احرام بپوشد.3 - جحفه : جحفه ميقات اهل شام ومصر ومغرب وهركسى است كه از آنجا عبور نمايد هرچند اهل
آنجانباشد, واين در صورتى است كه اين شخص از ميقات سابق از آن احرام نبسته باشد.4 - يلملم : ((يلملم )) نام كوهى است , وميقات اهل يمن وهركسى است كه از آن راه بگذرد.5 - قرن المنازل : قرن المنازل ميقات اهل طائف وهركسى است كه از آن راه برود.6 - مكه مكرمه : مكه مكرمه قديم كه در زمان پيغمبراكرم (ص ) بوده كه حدود آن از عقبه مدنين
است تاذى طوى , ميقات حج تمتع است واحوط ترك احرام ازمحلات جديد مكه است ولى احرام از
مكانى كه احتمال داده مى شود از مكه قديم باشد مانعى ندارد.7 - مـنزل خود شخص : منزل خود شخص , ميقات كسى است كه منزلش به مكه نزديكتر از ميقات
بـاشد, كه چنين شخصى مى تواند از منزل خود احرام ببندد ولازم نيست جهت احرام بستن به يكى
از ميقاتهاى ديگربرود.8 - جـعرانه : ((جعرانه )) ميقات اهل مكه است براى حج قران وافراد ودر حكم اهل مكه است كسى
كه دو سال تمام در مكه مجاور بوده كه پس از گذشتن آن بمنزله اهل مكه خواهد بود, واما پيش از
دو سال حكمش در مساله146 گذشت .9 - مـحـاذات مسجد شجره : كسى كه تقريبا يك ماه يابيشتر در مدينه منوره اقامت نموده وعازم
حـج بـاشـدوبخواهد از غير راه متعارف مدينه تا مكه برود, همين كه شش ميل از مدينه دور شود
محاذى وبرابر مسجد شجره خواهد بود وهمانجا ميقاتش خواهد بود واز همانجااحرام مى بندد, ودر
تعدى از محاذات مسجد شجره واحرام بستن از محاذات يكى از مواقيت ديگر, بلكه ازخصوص مورد
مذكور نيز مشكل است , ولكن جواز آن بعيد نيست خصوصا اگر فاصله زياد نباشد.10 - ادنـى الحل : ادنى الحل ميقات عمره مفرده است بعداز حج قران يا افراد, بلكه براى هر عمره
مـفـرده است براى كسى كه در مكه است وبخواهد عمره مفرده بجا آورد,وافضل وبهتر آن است از
حديبيه يا جعرانه يا تنعيم احرام ببندد, وحديبيه وجعرانه وتنعيم , نام سه مكان مى باشد كه نزد اهل
مكه مشهور ومعروف است .
احكام ميقاتها
مـسـاله 164
احرام بستن پيش از ميقات جايز نيست ,همچنان كه عبور از ميقات با احرام كفايت نمى كند بلكه بايستى از خود ميقات احرام بسته شود. واز اين حكم , دومورد استثنا شده است :1 - آنكه نذر نمايد كه پيش از رسيدن به ميقات احرام ببندد, كه در اين صورت احرام بستن قبل از
ميقات صحيح است واحتياجى به تجديد آن در ميقات يا گذشتن از ميقات نيست , بلكه مى تواند از
راهـى بـه مـكـه بـرود كـه به هيچيك از ميقاتها برخورد نكند, ودر اين حكم فرقى بين حج واجب
ومـسـتحب وعمره مفرده نيست , بلى فرقى كه هست اين است كه اگر احرام براى حج باشد, لازم
است در ماههاى حج باشد (شوال , ذى القعده , ذى الحجه ) چنان كه گذشت .2 - كـسـى كه قصد عمره مفرده در ماه رجب دارد وبيم آن داشته باشد كه اگر احرام را از ميقات
بـبندد موفق به درك عمره نشود, براى چنين شخصى جايز است قبل از ميقات احرام ببندد وبراى
او عـمره رجب شمرده مى شود,هرچند اعمال عمره را در ماه شعبان بجا آورد, ودر اين حكم فرقى
بين عمره واجب ومستحب نيست .
مـساله 165
بر مكلف واجب است يقين به رسيدن به ميقات پيدا نموده واحرام ببندد يا اطمينانبـه آن حـاصـل نـمـايد يا حجت شرعى داشته باشد, وافرادى كه آنجازندگى مى كنند گفته آنها
حجت شرعيه محسوب مى شود, وچنانچه شك در رسيدن به ميقات داشته باشد,احرام بستن براى
او جايز نخواهد بود.
مـسـالـه 166
كسى كه نذر نموده قبل از ميقات احرام ببندد وبر خلاف نذر خود از ميقات احرامبست , احرام وى باطل نيست ولى كفاره مخالفت نذر بر او واجب مى شود اگر از روى عمد اين كار
را كرده باشد.
مـسـالـه 167
همچنان كه تقديم احرام بر ميقات جايزنيست , تاخير آن از ميقات نيز جايز نيست ,پس كسى كه قصد حج يا عمره يا دخول مكه را دارد, نمى تواند در حال اختيار از ميقات عبور نمايد
مگر آنكه از ميقات احرام ببندد, هرچند ميقات ديگرى در جلو داشته باشد, وهرگاه بدون احرام از
ميقات گذشته وپيشروى كرد, در صورت امكان بايد به ميقات برگردد.
مـسـاله 168
هرگاه مكلف از روى علم وعمد از ميقات احرام نبسته واز آن گذشت , اين مسالهچند صورت دارد:
اول : آنـكـه مـى تواند به ميقات برگردد, كه در اين صورت واجب است به ميقات برگشته واز آن
احرام ببندد, خواه برگشتنش از داخل حرم يا از خارج آن باشد, پس اگرچنين كارى كرد, عملش
بدون اشكال صحيح خواهدبود.دوم : آنكه مكلف در حرم باشد ونتواند به ميقات برگرددولى بتواند از حرم بيرون برود.سوم : آنكه در حرم باشد ونتواند به ميقات يا بيرون حرم برود, هرچند به جهت بيم فوت حج باشد.چـهارم : آنكه خارج حرم باشد ونتواند به ميقات برگردد,وجمعى از فقها - رضوان اللّه عليهم - در
سه صورت اخير حكم به بطلان عمره نموده اند, وآن خالى از وجه نيست .
مـسـالـه 169
هرگاه انسان بجهت فراموشى يا بيهوشى ومانند اينها يا ندانستن حكم يا ندانستنمـيـقات , احرام راترك نمايد, يعنى بدون احرام از ميقات بگذرد, اين مساله نيز داراى چهار صورت
مى باشد:
اول : آنـكه بتواند به ميقات برگردد, كه در اين صورت واجب است به ميقات برگشته واز همانجا
احرام ببندد.دوم : آنـكـه در حـرم باشد وبرگشتن به ميقات غير ممكن وبه خارج حرم ممكن باشد, كه در اين
صورت لازم است از حرم بيرون رفته واز خارج حرم محرم شود, واحوط دراين صورت اين است كه
هرچه بتواند از حرم دور شودواحرام ببندد.سوم : آنكه در حرم باشد وبرگشتن به خارج حرم برايش ممكن نباشد, كه در اين صورت لازم است
از جاى خوداحرام ببندد, هرچند وارد مكه شده باشد.چـهـارم : آنكه در خارج حرم باشد ونتواند به ميقات برگردد, كه در اين صورت لازم است از خارج
حرم محرم شود, واحوط اين است كه هرچه بتواند از حرم دور شودواحرام ببندد. ودر تمام اين چند
صورت حكم به صحت عمل مكلف مى شود, اگر وظايفى را كه گفته شد انجام بدهد.
مـسـالـه 170
هـرگـاه زن حائض از روى جهل به حكم وندانستن مساله از ميقات احرام نبستهوداخـل حـرم شـد,بر او لازم است مانند ديگران در صورتى كه نتواند به ميقات برگردد, به خارج
حـرم رفـته واز آنجا احرام ببندد,بلكه احتياط اين است كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود
واحـرام بـبـنـدد بـه شرطى كه اين عمل مستلزم فوت حج نباشد, ودر صورتى كه انجام اين عمل
برايش ممكن نباشد از جايى كه مى تواند محرم شود.
مـسـالـه 171
هرگاه عمره فاسد شد, واجب است درصورت امكان از سر گرفته شود, وچنانچهاعـاده آن هرچند بجهت كمى وقت ممكن نباشد, حج وى فاسدخواهد بود ولازم است در سال بعد
اعاده شود.
مـسـالـه 172
جـمعى از فقها فرموده اند كه اگر مكلف ازروى نادانى يا فراموشى عمره را بدوناحـرام بـجـا آورد,عـمـره وى صـحيح است , واين فرمايش خالى از اشكال نيست , واحتياط در اين
صـورت ايـن است كه بطورى كه گفته شد در صورت امكان اعاده نمايد, واين احتياط البته نبايد
ترك شود.
مساله 173
در سابق گذشت كسى كه وطنش از مكه دور باشد, واجب است از يكى از ميقاتهاىپـنجگانه كه ذكر شد براى عمره احرام ببندد, پس اگر راهش از آن ميقاتها باشد كه اشكالى ندارد,
وچـنـانچه راهش از آنجانباشد مانند وضع حجاج در اين زمان كه همگى ابتداءوارد جده مى شوند
وجده از مواقيت نيست پس احرام ازجده مجزى نيست مگر محاذى وبرابر يكى از آنها باشدكه اين
ثـابـت نشده است بلكه اطمينان به عدم محاذات وى مى باشد, پس با اين حال بر حاجى لازم است
كه درصورت امكان به يكى از مواقيت برود يا از وطن وبلدخود يا در راه قبل از رسيدن به جده به
مـقـدارى كـه قـابـل ملاحظه باشد, هرچند در هواپيما باشد, نذر احرام نموده واز محل نذر, احرام
بـبـنـدد, ومـمـكـن اسـت براى كسى كه وارد جده شده بدون احرام , برود به ((رابغ )) كه در راه
مـديـنـه اسـت واز آنـجـا به نذر احرام ببندد, به اعتبار اينكه قبل ازجحفه كه يكى از مواقيت است
مـى بـاشـد, ودر صـورتى كه رفتن به يكى از مواقيت ممكن نباشد وقبل از ميقات هم به نذر محرم
نشده , لازم است از جده با نذر احرام بسته وبعدا در خارج حرم قبل از دخول آن تجديد احرام كند.
مساله 174
در سابق گفته شد كه شخصى كه مى خواهدحج تمتع بجا آورد, واجب است كه براىحج خود از مكه محرم شود, پس اگر با علم وعمد از جاى ديگرى غير ازمكه احرام ببندد احرامش
صـحـيح نخواهد بود, هرچند بااحرام وارد مكه شود, بلكه در صورت امكان واجب است احرام را در
مكه تجديد نمايد, ودر غير اين صورت حجش باطل خواهد بود.
مـساله 175
هرگاه كسى كه مى خواهد حج تمتع نمايدفراموش نمود كه از مكه محرم شود, درصـورت امكان واجب است به مكه برگردد, واگر ممكن نشد از جاى خود هرچند در عرفات باشد
احرام ببندد, وهمچنين است حكم كسى كه مساله را نمى دانسته .
مـسـاله 176
كسى كه احرام حج را بكلى فراموش نموده وتا پايان اعمال حج يادش نيايد, حجشصحيح است ,وهمچنين است حكم جاهل به مساله .
كيفيت احرام
واجبات احرام سه چيز است : نيت , تلبيه , پوشيدن لباس احرام .اول - نـيـت : يـعـنى قصد بجا آوردن آنچه در حج وعمره واجب شده قربة الى اللّه تعالى , وچنانچهاعمال واجب رابطور تفصيل نداند, واجب است قصد بجا آوردن را بطوراجمال نمايد ودر اين هنگام
لازم اسـت تدريجا آنچه بر اوواجب مى شود از روى مناسك ياد گرفته يا از كسى كه مورد وثوقش
بـاشـد بـپـرسـد, پـس هـرگاه بدون قصد, احرام بست , احرامش باطل خواهد بود. ودر نيت چند
چيزمعتبر است :
1 - قصد قربت (نزديكى به خدا) مانند عبادات ديگر غيراز احرام .2 - همزمان بودن با شروع در احرام .3 - تعيين احرام كه براى عمره است يا براى حج , وتعيين حج كه تمتع است يا قران يا افراد, وتعيين
ايـنكه براى خوداست يا براى ديگرى , وتعيين اينكه حجش حجة الاسلام است كه براى اولين بار به
اسـتطاعت بر او واجب شده ياحج نذرى است كه به سبب نذر بر او واجب شده يا حجى است كه به
سـبـب فاسد بودن حج قبل بر او واجب شده ياحج مستحبى است , خلاصه هريك از اينها كه باشد
بايددر نيت مشخص شود, پس اگر بدون تعيين نيت , احرام نمود, احرامش باطل خواهد بود.
مـسـالـه 177
در صحت نيت گفتن به زبان وگذراندن ازذهن معتبر نيست , يعنى لازم نيستنيت را به زبان آورده يا از ذهن خود بگذراند, بلكه داعى بر آن كفايت مى كند,مانند عبادتهاى ديگر
كه در آنها داعى كافى است .
مساله 178
در صحت احرام عزم بر ترك محرمات ازاول تا آخر احرام معتبر نيست .دوم - تـلبيه : يعنى گفتن اين چند جمله است : ((لبيك اللهم لبيك , لبيك لا شريك لك لبيك )),واحوط واولى اضافه نمودن اين جمله است : ((ان الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك لبيك )),
وجـايـز اسـت كـلـمـه ((لـك )) بـعـد از كلمه ((والملك )) اضافه شود كه بگويد ((والملك لك )).وتـلـبـيـه كـامل اين است : ((لبيك اللهم لبيك , لبيك لا شريك لك لبيك , ان الحمد والنعمة لك
والملك لك , لا شريك لك لبيك )) يعنى : ((پروردگارا اجابت واطاعت مى كنم فرمان تورا, براى تو
شريك نيست , بدرستى كه ستايش تو راسزاست ونعمت وملك وپادشاهى از آن توست , شريكى براى
تو در آنها نيست )).
مـسـالـه 179
بر مكلف لازم است الفاظ تلبيه را ياد گرفته وبطور صحيح ادا نمايد, مانند تكبيرةالاحـرام در نماز,هرچند اين معنى با تلقين ديگرى باشد, يعنى ديگرى كه خوب بلد است بگويد واو
مـانند او بگويد, پس اگر اين الفاظ را ياد نگرفت وتلقين هم برايش ميسور نبود, احوطاين است كه
بـيـن گـفـتـن بـه مقدار ميسور وگفتن ترجمه آنهاونايب گرفتن ديگرى كه به جاى او بگويد
جمع كند.
مـسـاله 180
شخص گنگ ولال با انگشت خود به تلبيه اشاره نموده وزبان خود را حركت دهد,واولى اين است كه اين كار را خود انجام داده ونايب هم بگيرد كه به جاى او تلبيه بگويد.
مساله 181
بچه غير مميز, ديگرى به جاى او تلبيه مى گويد.مـساله 182
احرام حج تمتع واحرام عمره تمتع واحرام حج افراد واحرام عمره مفرده , بدون تلبيهمـنـعقد نمى شود,واما حج قران همچنان كه احرام آن به تلبيه محقق ومنعقدمى شود, به اشعار يا
تـقـليد نيز محقق مى شود. واشعارمختص به شتر قربانى است وتقليد مشترك بين شتر وغيرآن از
گـاو وگـوسفند از انواع قربانى است , واولى در شترجمع بين اشعار وتقليد است , واحوط در حج
قـران , تلبيه است , هرچند احرامش به اشعار يا تقليد منعقد شده است . واشعار عبارت از پاره كردن
طـرف راسـت كـوهـان شـتر است به اين معنى كه محرم طرف چپ قربانى ايستاده وطرف راست
كـوهانش را پاره نموده خون آلودنمايد, وتقليد عبارت از اين است كه نعلين كهنه اى كه باآن نماز
گزارده باشد به گردن قربانى بياويزد.
مساله 183
در صحت احرام , طهارت از حدث اصغرواكبر شرط نيست وكسى كه محدث به حدثاصـغر ياحدث اكبر باشد احرام وى صحيح است , به عبارت واضح تر احرام شخص بى وضو يا جنب يا
زن در حال حيض يا نفاس اشكالى ندارد, بنابر اين جنب وحائض ونفساء مى توانند احرام ببندند.
مـسـالـه 184
تـلبيه در احرام بمنزله تكبيرة الاحرام درنماز است , پس احرام بدون تلبيه يا اشعاروتقليد نسبت به شخصى كه مى خواهد حج قران بجا آورد محقق نمى شود, پس هرگاه نيت احرام
نـموده ولباس احرام راپوشيد ويكى از محرمات احرام را قبل از تحقق احرام (تلبيه گفتن يا اشعار
وتقليد) بجا آورد, گناهى نگرده وكفاره اى بر وى نخواهد بود.
مساله 185
كسى كه مى خواهد از راه مدينه به حج بروداحتياط مستحب آن است تلبيه را در بيدا(جايى است كه يك ميل با ذوالحليفه به طرف مكه فاصله دارد) تجديدنمايد, وكسى كه از راه ديگر
به حج مى رود تلبيه را پس ازقدرى راه رفتن بگويد, وكسى كه از مكه مى خواهد به حج برود, تلبيه
را تـا رسيدن به رقطا (جايى كه نامش مدعى وقبل از ردم است ) تاخير نمايد, ولى احتياط اين است
كه از جايى كه احرام مى بندد فورا تلبيه را آهسته بگويد واز جاهايى كه گفته شد بلند بگويد.
مـساله 186
كسى كه عمره تمتع بجا مى آورد واجب است هنگامى كه چشمش به خانه هاى قديممـكه افتاد,تلبيه نگويد, وكسى كه عمره مفرده بجا مى آورد اگر ازخارج حرم عمره ببندد, هنگام
دخـول حرم وچنانچه ازمكه بيرون رفته كه احرام عمره حج بجا مى آورد هنگام ديدن كعبه (خانه
خدا) تلبيه را قطع نمايد, وكسى كه حج بجا مى آورد - هر نوع حجى باشد - هنگام زوال (ظهر)روز
عرفه تلبيه را قطع نمايد.
مـسـالـه 187
اگـر پس از پوشيدن لباس احرام وپيش ازگذشتن از ميقات , شك كند كه تلبيهكـفـته يا نه , بنا بر نگفتن گذاشته وتلبيه بگويد, واگر بعد از تلبيه گفتن شك كند كه آيا درست
گفته يا نه , بنا بر درست بودن بگذارد واحرام وعملش صحيح است .سوم - پوشيدن دو جامه احرام (ازار ورداء) است پس ازكندن رختهايى كه پوشيدنش بر محرم حرام
اسـت :وپـوشـيدن آن دو جامه به اين نحو است كه يكى را مانندلنگ به دور كمر خود بسته وآن را
((ازار)) گـويـنـد, وديـگرى را مانند عبا بر دوش بگيرد وآن را ((رداء)) گويند. وبچه نابالغ از اين
حكم مستثنى مى باشد وجايز است كندن لباس او تا رسيدن به ((فخ )) تاخير شود.
مـسـالـه 188
پوشيدن دو جامه احرام واجب تعبدى است , شرط تحقق احرام نيست بنا بر اظهر,واحتياط اين است كه پوشيدن آنها به نحو متعارف باشد.
مـسـاله 189
ازار بايد به اندازه اى باشد كه از ناف تا زانورابپوشاند, ورداء بايد به اندازه اى باشد كهدو شـانـه رابـپـوشاند, واحتياط اين است كه پوشيدن آنها پيش از نيت وتلبيه باشد, پس اگر نيت
وتلبيه را پيش از پوشيدن بجاآورد, پس از پوشيدن اعاده نمايد.
مـسـاله 190
هرگاه از روى نادانى يا فراموشى موقعى كه پيراهن پوشيده احرام بست , آن را فورابـكـنـد واحـرامش صحيح است , بلكه اظهر اين است كه حتى در صورتى كه از روى علم وعمد در
پـيـراهـن يـا جـامـه عـادى احـرام بـبـنـدد,صـحـيح خواهد بود, واما اگر بعد از احرام پيراهنى
پوشيد,احرامش بدون شك صحيح است ولى بايد آن را از طرف پا بكند, وچنانچه يقه آن تنگ باشد
كـه نـشود از طرف پابكند, آن را شكافته يا دريده واز طرف پا بكند, خلاصه آنكه نبايد از طرف سر
كنده شود.
مساله 191
پوشيدن بيش از دو جامه در اول احرام يابعد از آن براى جلوگيرى از سرما يا گرما ياغير آن عيبى ندارد.
مساله 192
آنچه در لباس نمازگزار شرط است , در دوجامه احرام نيز شرط است , پس لازم استكـه دو جـامـه احرام از حرير خالص واز اجزاى حيوانى كه خوردن گوشتش حرام است نباشد, وزر
بـافـت نيز نباشد,وهمچنين لازم است پاك باشد, بلى نجس شدن به نجاستى كه در نماز بخشوده
است عيبى ندارد.
مساله 193
ازار بايد بدن نما نباشد, واحوط اين است رداء نيز بدن نما نباشد.مساله 194
احوط در دو جامه احرام اين است كه بافتنى باشد واز قيبل چرم وپوست ونمد نباشد.مساله 195
پوشيدن رداء وازار فقط بر مردان واجب است , وزنان مى توانند در رختهاى عادى خوددر صورتى كه داراى شرايط ذكر شده باشد احرام ببندند.
مـسـالـه 196
پوشيدن حرير گرچه فقط بر مردان حرام است , اما زنان نبايد در جامه حرير احرامببندند, واحتياطاين است كه هيچ چيزى كه از حرير خالص باشد, در تمام احوال احرام نپوشند.
مساله 197
چنانچه يكى از دو جامه احرام يا هر دو بعداز احرام بستن نجس شود, احوط اين استكه هرچه زودتر تبديل يا تطهير نمايد.
مساله 198
واجب نيست جامه هاى احرام را بطور دائم بپوشد وبرداشتن آنها براى ضرورت يا غيرآن عـيبى ندارد, همچنان كه عوض كردن آن در صورتى كه آن عوض داراى شرايط ذكر شده باشد
عيبى ندارد.
تروك احرام
در گـذشته گفته شد كه احرام به تلبيه يا اشعار يا تقليدمحقق مى شود, وبدون آنها احرام منعقد نخواهد شدهرچند نيت احرام حاصل شده باشد, پس هرگاه مكلف احرام بست , بيست وپنج چيز براو حرام مى شود كه آنهارا تروك احرام مى نامند:
1 - شكار حيوان صحرايى .2 - نزديكى با زنان .3 - بوسيدن زن .4 - دست زدن به زن .5 - نگاه كردن به زن .6 - استمناء.7 - عقد نكاح .8 - استعمال بوى خوش .9 - پوشيدن لباس دوخته بر مردان .10 - سرمه كشيدن .11 - نگاه در آيينه .12 - پوشيدن چكمه وجوراب بر مردان .13 - دروغ گفتن ودشنام دادن .14 - مجادله (بگو ومگو كردن ).15 - كشتن شپش ومانند آن .16 - زينت كردن .17 - روغنمالى كردن .18 - كندن موى بدن .19 - پوشاندن سر بر مردان .20 - پوشاندن رو بر زنان .21 - زير سايه رفتن بر مردان .22 - خارج نمودن خون از بدن .23 - ناخن گرفتن .24 - دندان كشيدن .25 - همراه داشتن سلاح .وتفصيل اين امور در مسائل ذيل بيان خواهد شد.
1 - شكار حيوان صحرايى :
مـسـالـه 199
محرم خواه در حرم خواه در حل (خارج حرم ) باشد, نبايد حيوان صحرايى را شكار نـمـوده يـابـكـشـد, چه آنكه حلال گوشت باشد يا نباشد, همچنان كه جايز نيست كشتن حيوانصـحرايى اگرچه بعد از شكاراهلى شده باشد, وشكار در حرم مطلقا جايز نيست ,هرچند شكارچى
محرم نباشد.
مـسـالـه 100
هـمچنان كه شكار حيوان صحرايى بر محرم حرام است , كمك ديگرى در شكار نيزحـرام اسـت ,هرچند با اشاره باشد, ودر حرمت كمك بين اينكه شكارچى محرم باشد يا محل فرقى
نيست .
مـسـالـه 101
مـحـرم نـبـايد شكارى كه با اوست يا در حرم وارد كرده را به دست گرفته يا از اونـگـهـدارى كند, اگرچه شكارش پيش از احرام باشد, ونبايد از گوشت شكاربخورد هرچند شكار
كـنـنـده مـحل باشد , ونيز حرام است بر محل , خوردن گوشت شكارى كه محرم او را ذبح نموده
وهـچـنـيـن شـكـارى را كه محل در حرم ذبح نموده باشد, وملخ ملحق به حيوان صحرايى است
وشكاروگرفتن وخوردنش حرام است .
مـسـالـه 102
حـكـم مـذكور مختص به حيوان صحرايى است وشكار حيوان دريايى مانند ماهى ,اشـكـالى ندارد,ومقصود از دريايى آن است كه فقط در آب زندگى كند,واما حيوانى كه در صحرا
ودريـا هر دو زندگى مى كند,ملحق به صحرايى مى باشد, ودر صورت شك به اينكه صحرايى است
يـا دريـايـى بـنـا بـر اظـهـر اشـكـالـى نـدارد,وهـمچنين كشتن حيوان اهلى مانند مرغ خانگى
وحبشى اگرچه وحشى شده باشد وگوسفند وگاو وشتر, عيبى ندارد, وهمچنين ذبح حيوانى كه
معلوم نيست اهلى است يا وحشى , عيب ندارد.
مـسـالـه 103
جوجه وتخم حيوانات مذكور در حكم تابع خود آنها است , يعنى همانطور كه شكارحـيـوان صـحرايى حرام است شكار جوجه يا برداشتن تخم آن نيزحرام است , وهمانطور كه كشتن
حيوان اهلى وشكارحيوان دريايى جايز است , كشتن جوجه وشكستن تخم آنها نيز جايز است .
مـسـاله 104
كشتن درندگان براى محرم جايز نيست مگر در صورتى كه از آنها بر خود بترسد ياكـبـوتـران حـرم را اذيـت كـنـنـد, ودر كشتن درندگان كفاره نيست حتى شيربنابراظهر, خواه
كشتنشان جايز باشد يا نباشد.
مـسـالـه 105
مـحـرم مـى تواند افعى ومار بزرگ سياه ومارهاى بد وعقرب وموش را بكشد, ودركشتن هيچكدام كفاره نيست .
مـسـاله 106
محرم مى تواند به كلاغ وباز شكارى تيراندازى كند, ودر صورتى كه تير به آنها برسدوكشته شوند كفاره ندارد.كـفـارات شـكـار: ب -راى كـشـت -ن و شك -ار هر ى -ك ازحيوانات صحرايى در شريعت مطهره
كفاره اى معين شده كه در مسائل ذيل بيان خواهد شد:
مـسـالـه 107
در كـشـتـن شتر مرغ , يك شتر, ودركشتن گاووحشى , يك گاو, ودر كشتن خروحشى , يك شتر يا يك گاو, ودر كشتن آهو وخرگوش , يك گوسفند, وهمچنين در كشتن روباه
بنابر احتياط, يك گوسفند كفاره هست .
مساله 108
كسى كه شكارى كرد چنانچه كفاره آن , شترباشد ويافت نشود, بايد شصت مسكين رااطعام نمايد,براى هر مسكين يك مد كه تقريبا ده سير است , واگر اين را هم نتواند بايد هيجده روز
روزه بـگيرد, واگر كفاره , گاوباشد ودست نيايد يا مقدور نباشد, بايد سى مسكين رااطعام نمايد,
واگـر اين را هم نتواند نه روز روزه بگيرد,واگر كفاره , گوسفند باشد ويافت نشود يا نتواند تهيه
كند,بايد ده مسكين را اطعام نمايد, واگر متمكن نباشد بايد سه روز روزه بگيرد.
مـسـاله 109
هرگاه محرم در خارج حرم كبوتر يا مانندآن را شكار نموده وبكشد, يك گوسفندبـايد كفاره بدهد,ودر جوجه آن , يك بره يا بزغاله بايد كفاره بدهد, ودرشكستن تخم آن يك درهم
بـنـابـر احتياط بايد كفاره بدهد,وهرگاه محل (غير محرم ) كبوتر ومانند آن را در حرم بكشد, يك
درهـم , ودر جوجه آن نيم درهم , ودر تخم آن ربع درهم بايد كفاره بدهد, وهرگاه محرم در حرم
آن رابـكـشـد, هـر دو كفاره بر او واجب مى شود, وهمچنين است در كشتن جوجه وشكستن تخم ,
وتخم اگر جوجه در آن به حركت آمده , حكم جوجه را دارد.
مـسـالـه 110
كـفـاره شكار قطاة (مرغى است كه آن را به فارسى سنگخوار نامند) وكبك ودراجومـانـند آن , يك بره است كه شير گرفته شده وعلفخوار باشد, وكفاره شكارگنجشك وقبره (كه
نـوعى از مرغان مى باشد كه به فارسى آن را چكاوك نامند) وصعوه (مرغى است كوچك وبه فارسى
آن را سنگانه نامند) ومانند آن بنابر مشهور, يك مدكه تقريبا سه ربع كيلو (ده سير) گندم يا جو يا
نان وماننداينهاست , واحوط در اينها يك بره از شير گرفته شده است , وكفاره كشتن يك ملخ , يك
دانه خرما, وكفاره بيشتر از يك ملخ , يك مشت گندم ومانند آن , ودر زياد آن يك گوسفند است .
مـساله 111
كشتن موش صحرايى وخارپشت وسوسمار ومانند اينها, يك بزغاله كفاره دارد, ويكنوع مارمولك ( عظايه ) يك مشت طعام كفاره دارد.
مـسـاله 112
كشتن عمدى زنبور, مقدارى طعام كفاره دارد, ودر صورتى كه كشتن بجهت دفعاذيت باشد, كفاره ندارد.
مـسـاله 113
در راهى كه ملخ رياد است , بايستى محرم راه خود را كج كند كه آن را نكشد, واگرنتواند اين كار رابكند كه خواه ناخواه ملخ پايمال مى شود, عيبى ندارد.
مساله 114
اگر جماعتى در كشتن شكارى شركت كردند, بر هريك كفاره مستقلى هست .مـساله 115
كفاره خوردن شكار مانند كفاره خود شكاراست , پس اگر محرم شكارى كرد وآن راخورد, دو كفاره بايد بدهد, يكى براى شكار وديگرى براى خوردن آن .
مساله 116
كسى كه شكار همراه دارد وداخل حرم شود, بايد او را رها كند, وچنانچه رهايش نكردتا مرد بايدكفاره بدهد, بلكه نسبت به كسى كه قبل از احرام شكارى كرده وبعدا محرم شود نيز اين
حـكـم جـارى اسـت , يـعنى بايد يعد از احرام شكار را رها كند, هرچند داخل حرم نشده باشد بنابر
احتياط.
مـسـالـه 117
وجـوب كـفـاره در كشتن شكار وخوردنش فرقى ندارد چه از روى عمد يا سهو يانادانى باشد.
مـساله 118
در شكار مكرر, كفاره نيز مكرر مى شود,خواه شكار از روى نادانى يا فراموشى يا خطابـاشـد,همچنين است در صورت عمد, اگر شكار در حرم وشكاركننده محل باشد يا شكار كننده
مـحـرم به احرامهاى متعددباشد, واما اگر شكار عمدا از محرم به يك احرام مكررشد, كفاره مكرر
نخواهد شد.