مثال ديگر اين كه انسان از طريق حس بينايى، يك جسم رنگى را پر از ماده و متصل به هم مى بيند؛ در حالى كه در واقع، چنين نيست؛ زيرا اتم هاى جسم از همديگر جدا و نيز بسيار كوچك و با فاصله زياد از هم هستند.
(17) بنابر اين با توجه به مثال هاى فوق آيا برهانى كه مبتنى بر چنين حس خطاپذيرى باشد، مى تواند از خطا مصون بماند؟!
2 - تجربه: هر قانون كلى كه از موارد محسوس جزئى استنباط مى شود را تجربه مى نامند.
پيشرفت علوم و فرهنگ بشرى، كوشش هاى ارسطو در ادعاى خطاناپذيرى تجربه را بى حاصل كرد؛ حتى ابن سينا قوى ترين طرفدار ارسطو در برابر اشكالات وارده بر معلومات تجربى، در زمان خود از موضع ارسطو عقب نشينى كرد.
وى در اشارات(18) مى نويسد: هر تجربه اى يقينى نبوده و نتيجه يقينى به بار نمى آورد؛ بلكه تنها؛ بعضى از تجربه هاست كه به يقين مى انجامد.
در مواردى هم كه تجربه يقين آور است، به دليل برهان پنهانى است كه در نهان خود دارد، نه اين كه تجربه بدون برهان، يقين آور و از بديهيات باشد.
آن طور كه ارسطو خيال مى كرد، تجربه از بديهيات و بى نياز از برهان بوده است.
اما به نظر ما اگر چه در مواردى، تجربه مى تواند، حكم را به طور يقينى بر جامع بين مصاديق بار كند، مثلاً آب را علت رفع تشنگى و خنك كننده بيابد، يا طبيعت آتش را گرم كننده و سوزان بيابد، اما يقين تجربى، ممكن است در مواردى هم خطا كند؛ بر خلاف يقين رياضى كه ضرورى و خطاناپذير است.
چنان كه در علوم تجربى، پيوسته بعضى از كشفيات جديد به وقوع مى پيوندد و مسلّمات قبلى را باطل مى كند.
لذا ما نتيجه مى گيريم كه يقين تجربى، خطا پذير است و برهانى كه بر اين يقين خطاپذير، مبتنى مى گردد نيز خطاپذير است و نمى تواند فكر را از خطا، حفظ كند.
بر خلاف ارسطو كه مى پنداشت چنين برهانى فكر را از خطا، باز مى دارد.
3 - حدس: حدس هم بى نياز از برهان نيست؛ بلكه در واقع از يقينيات نظرى و برهانى است(19) و در خود قياسى پنهان دارد.
تنها انسان هوشمند با نبوغ و سرعت انتقال خود، مى تواند آن حد وسط قياس پنهان را پيدا كند و به نتيجه برسد.
(20) بنابر اين، چون برهان است، خالى از خطا نيست.