مراد از مواد برهان ارسطوئى، آن نوع قضايايى است كه در صغرى و كبراى برهان، از آنها استفاده مى شود.اين مواد عبارتند از يقينيات ششگانه:1 - حس: به هر شناخت جزئى كه به طور مستقيم از حواس پنجگانه ظاهرى حاصل مى شود، شناخت حسى مى گويند.ارسطو اين نوع شناخت را يكى از شناخت هاى بديهى مى شمارد.با اعتماد برهان بر چنين شناختى، انسان از افتادن در خطا، مصون مى ماند.نوعاً مردم هم به شناخت حسّى، اعتماد كامل دارند.مثلاً با ديدن چيزى، ديگر درباره آن شك نمى كنند؛ حتى مى گويند: تا خود، چيزى را نبينيم باور نمى كنيم، يعنى، پس از مشاهده حسّى، ديگر جاى شك نيست و احتمال خطا در آن نمى رود؛ لكن ما مى گوييم گر چه يقين آورى حس، غير قابل انكار است و انسان با مشاهده حسّى، ديگر احتمال خلاف نمى دهد ويقين مى كند؛ اما امكان خطا داشتن همچنان باقى است؛ زيرا يقين حسّى، ممكن است در مواردى مطابق با واقع نباشد.عدم تطابق آن را هم گاهى انسان بلافاصله متوجه مى شود؛ گاهى موقت است و گاهى هم قرن ها طول مى كشد تا انسان به عدم تطابق آن پى ببرد.مثال دسته اوّل: مانند انسانى كه در كوير در اوج تابش آفتاب و گرماى شديد آب ببيند؛ اما وقتى به آن، نزديك مى گردد متوجه مى شود كه سراب است؛ يا مانند ميله هائى كه وقتى تا نيمه در آب باشد انسان آن را شكسته مى بيند، اما وقتى كاملاً از آب بيرون مى آيد، متوجه مى شود كه شكسته نيست.مثال دسته دوّم: قرن ها بين مردم، درستى هيئت بطلميوس، مسلم بود.اين هيئت مى گفت: خورشيد به دور زمين مى چرخد.مردم نيز روزانه از طريق حسّ مشاهده مى كردند كه خورشيد از سمت مشرق به سمت مغرب، حركت مى كند و به دور زمين مى گردد؛ لذا اين را مسلم و مطابق با واقع مى پنداشتند؛ لكن كپرنيك با استدلال هاى خود ثابت كرد كه در واقع امر، چنين نيست كه خورشيد به دور زمين بگردد؛ بلكه اين زمين است كه به دور خورشيد مى گردد.